لینک سفرنامه در: تارنمای چراغ روشن
لینک سفرنامه در: اکونا پرس
لینک سفرنامه در: سبا 724
در شهر سیرجان از «یخدان دو قلو» و «بادگیر چپقی»، «روستای بلورد»(یک باغ سنگی زیبا) و در رفسنجان از خانه «حاج آقا علی» (بزرگترین خانه خشتی دنیا) و در شهر بابک زادگاه اردشیر بابکان و دارا بودن پدیدههای زمین شناسی چون: « غار ایوب»، «کفه نمک خیرآباد»، «کویر مروست» و معادن مس، بنای تاریخی شهر بابک، (عمارتی است قجری موسوم به «عمارت موسی خانی» (با گچبریهای زیبا با نقوش حیوانی و گیاهی و هندسی اش)، دیدن کردیم قرارگیری شهر بابک در میانه راه شهر کرمان با مراکز استانهای یزد، فارس، اصفهان و هرمزگان موقعیت مناسبی را برای معرفی بیشتر و بهتر این منطقه فراهم آورده و پتانسیل خوبی جهت تبدیل به ژئوپارک را دارد که برای معرفی آن باید سفرنامه ای جداگانه نگاشت.
چرا میمند؟
هدف سفر ما روستای صخره ای میمند است و دلیل آن معماری منحصر به فرد و وجود صخرههای زیاد در کوه که با دست انسانها کنده شده اند و به همین دلیل به روستای «دست کند میمند» مشهور است که بی گمان از نخستین سکونتگاههای بشری است که هنوز زندگی در آن جریان دارد و میتوان تعامل انسان و طبیعت را در دوران معاصر در آن به نظاره نشست. زیستگاهی که شاید بتوان آن را حلقه مفقوده غارنشینی و روستانشینی دانست، پس از آن بود که بشر پناهگاه های خود را در دل کوهها و غارها رها و به سوی دشتها آمد و کشاورزی و اهلی کردن حیوانات را پیشه خود کرد و برای خود سرپناهی ساخت.
مسیر دسترسی
روستای میمند از توابع شهرستان شهر بابک در استان کرمان و مرکز ایران قرار دارد، از شهر سیرجان ۱۱۰ کیلومتر تا روستای میمند فاصله است، این روستا حدود ۳۵ کیلومتری و از توابع شهربابک محسوب می شود، و شهر بابک حدود ۲۳۸ کیلومتری شهر کرمان است.
در طول مسیر از باغین، کبوترخان، رفسنجان، سرچشمه و خاتون آباد عبور خواهید کرد و درختان بادام کوهی و بَنـِه (پسته کوهی)، پسته، بادام وحشی، توت، شاه توت و گردو، با اینکه برگ و بری ندارد به راحتی قابل تشخیص است و همراهیمان می کنند، اینجا مرز مشترک دشت و کوهستان است که به یکی از قدیمی ترین زیستگاههای بشری منتهی میشود، پیش از این مشابه این روستا را در آذربایجان شرقی «روستای کندوان» دیده بودیم، هر چند ساختارها کاملا متفاوت است.
ورود به روستا
نزدیک ظهر به روستا رسیدیم، ظاهرا پیش از اپیدمی بیماری، برای ورود به روستا، مبلغی به عنوان ورودی گرفته میشدکه در زمان سفر ما خبری از بلیط فروشی نبود، به غیر از ما، یکی دو خودرو از شهر اصفهان و شیراز به روستا وارد شدند، بچه ها از همان ابتدا با دیدن روستا شگفت زده شدند، آسمان پاک و آبی رنگ، هنگام ورود متأسف شدیم که چرا زودتر برای دیدن این مکان نیامده ایم، گفته می شود سفر در بهار و تابستان شاید مناسب تر باشد، اما در زمستان هم برای ما بسیار لذت بخش بود.
ساختار خانه ها
اولین جاذبه گردشگری روستای میمند، «خانههای منحصر به فرد» آن است که آن را به موزه طبیعی رو باز، تبدیل کرده است
در این روستا مردم محلی با ابزارهای ابتدایی، خانههای خود را طی هزاران سال در دل کوه حفر کردهاند. به این خانهها «کیچه» گفته میشود. به هر جا که نظر می اندازیم تعامل انسان و طبیعت به اوج خود رسیده و این است داستان زندگی در میمند، این مردم طی نسل ها، با پشتکار و تلاش در منطقه ای کوهستانی و زیبا دل کوه را شکافته اند و منازل خود را در غارهای دستکند تا عمق ۲۵ متر، ارتفاع حدود دو متر حفر و قرنها در آن زندگی جریان دارد، شگفتی معماری این خانه ها در این است که بر خلاف خانه های امروزی از روی هم چیده شدن آجر و سیمان و سنگ به وجود نیامده اند، بلکه با شکافتن کوه و خارج کردن خاک و سنگ از دل آن ساخته شده اند، ساختار این روستا «سنگ محور» است، بدین ترتیب بزرگترین و باستانیترین روستای صخرهای در جهان را خلق کرده اند، حتی تاقچه، ستون، گنجه و آتشدان اتاقها هم از دل کوه کنده و تراشیده شده اند.
در میمند ساختار خانه ها به صورت یک راهرو است، برای رسیدن به داخل خانه ها از راهرویی با شیب ملایم عبور کردیم، خانه هایی در چندین طبقه روی هم بدون وجود پلکان قرار گرفته بود، در برخی قسمتهای این روستا، تا ۵ طبقه کیچه را روی یکدیگر بنا کردهاند، محلیها به راهروهای ورودی هر خانه «کیچه» (کوچه) میگویند و در مسیر های «کیچه» هر کدام از بچه ها از سمتی به دنبال خانه ای رفتند، در انتهای هر راهرو فضایی وجود دارد که نقش حیاط را بازی می کند و به چند اتاق که از نظر هندسی شکل منظمی ندارند منتهی میشود که توسط ایوان (صفه) از هم جدا شده اند، در هر کیچه فضاهای مختلفی از جمله اتاق نشیمن، اتاقخواب و آشپزخانه وجود دارد. البته بر اساس نیاز صاحب خانه، این فضاها در ابعاد مختلفی ساخته شده. به صورت کلی اتاقها دارای ابعاد ۴ در ۳ و سقف ۲ متری هستند. اتاق نشیمن که در انتهای کیچه قرار دارد بزرگتر و نور بهتری دارد و اتاقهای جنبی از یک تا هفت عدد متفاوت بودند و کنار برخی انبار و کاهدان و طویله قرار دارد، درهای این اتاق ها چوبی است و پنجره، بادگیر و یا هواکش ندارند، به سبک خانه های قدیم برای ورود باید سر خم کرد. وسط اتاق نشیمن یک اجاق وجود دارد که از آن جهت گرم کردن اتاق در زمستان و طبخ غذا استفاده میشود، دود حاصل از این اجاقها در طول قرنها باعث تیرگی رنگ دیوارها و سقف شده البته این دودها اثرات مثبتی هم داشته و باعث استحکام سقف و دیوارها شده و مهمتر از آن اینکه حشرات مزاحم را دور می کند، تنها جایی که دودکش دارد آتشکده روستا است. با توجه به اینکه جنس خاک روستا از رسوبات سیلیسی و آهکی و جنس سقف از سنگ آذرین است که ورود آب را به اتاق محدود مینماید.
جالب است بدانید این خانههای سنگی از نظر حرارتی کاملاً عایق هستند. این یعنی در فصل گرما داخل کیچهها خنک است و در فصل سرما خبری از سرمای طاقتفرسای کوهستانی در این خانهها نیست.
بخشهای شمالی و جنوبی به صورت صخره دستکند نیست و به سازههای جنوب میمند که سقف چوبی دارند «مَرخانه» و به سازههای بخش شمالی «گُمبه» گفته میشه که هرکدام معماری متفاوتی دارند.
در مجموع حدود ۴۰۰ کیچه، هر کیچه میتواند چند طبقه باشد و چند اتاق داشته باشد، با درنظرگرفتن تعداد اتاقهای هر کیچه و ۲۵۰۰ غار اتاق در کوه کنده شده اتاق وجود دارد که بیشترشان خالی از سکنه و متروکه اند، ولی در تعداد کمی از آنها هنوز زندگی جریان دارد.
در قسمت هایی از روستا لوله کشی آب انجام شده است که آب آن از قنات تامین میشود، درگذشته زنان کوزه بر دوش لب چشمه ها و رودها و قنات آب می آورده اند.
شاید یکی از از رازهای ماندگاری میمند این باشد که چون این روستا در دو طرف رودخانه قرار دارد میتوانستند از آن در برابر تهاجم ها دفاع می کرده اند.
چند خط از دکتر باستانی پاریزی از کتاب “پیغمبر دزدان” آورده است:
«تمام اتاقهای این ده در دامنه کوه کنده شده و خانهها در دل سنگ است و هر کوچه که در دل کوه میرود سه یا چهار اتاق دارد و مجموعاً قریب سیصد کوچه در دل سنگ فرو بردهاند و به همین سبب خانهها دودکش و بخاری ندارند و بدون منفذ است و از جهت تاریخی واقعاً از آثار اولیه تمدن بشری محسوب میشود. در واقع یک آسمان خراش مورب است که هزاران سال است در دل سنگ کنده شده، اطاقها بخاری ندارد، راه عبور محدود است و دواب و آدمیزاد تا حدودی زندگی مشترکی دارند…»
جاذبه های میمند
این روستا دارای مدرسه، حمام، آتشکده، مسجد و حسینیه میباشد که واقعا دیدنی و زیباست.
مسجد تاریخی روستا: در سال ۱۲۴۰ هجریقمری بنا شده است، در واقع جدیدترین خانه دستکند روستا، (۱۱۰ مترمربع) حدود ۲۶۰ سال قدمت دارد(دوران قاجار)، در این مسجد ۳ ستون سنگی و محرابی زیبا به چشم میخورد. شکل آن، مدور و نامنظم است. بعد از عبور از راهرو به صحن مسجد می رسیم. روی دیوارهای مسجد، فضاهایی همانند طاقچه برای قراردادن مهر یا کتاب قرآن و ادعیه استفاده میکنند. همچنین طاقچه ورودی با عرض بیشتر برای قراردادن کفش مراجعهکنندگان طراحی شده است. در مسجد خبری از نورگیر نیست. نور تمام مسجد از درب ورودی تأمین میشود. ورودی مسجد هم به شکل کیچه است و حال و هوا و تزئینات معنوی و مذهبی دارد، تجربه ای که هیچ کجا نمی توان آن را کسب کرد.
حمــام: ساختار این حمام همانند اتاقهای روستا در دل صخره قرار دارد، از به هم پیوستن چند کیچه بوجود آمده و صورت پیچیده و جالبی ساخته شده اند و مانند حمامهای عمومی بخشهای خزینه و تون، رختکن و آتشخانه تراشیده شده است. ، باید دالانهای بلند را طی کنید تا به رختکن حمام برسید و بعد در این بخش دری است که این در به روی حمام باز میشود، آتشخانه هم برای برافروختن آتش و گرم کردن آب حمام است.
همچنین برای تأمین نور حمام، حفرهای در بالای صحن و رختکن تعبیه شده است، نور از این حفره به سنگی مرمری (برای انعکاس نور) میتابد، همچنین در گذشته از چراغموشی و چراغ های روغنی برای روشنایی حمام استفاده میکردند. این چراغها با روغنی با نام «کن تون» (از ریشه گیاهی به نام جلا) روشن میشدند. و هنگام سوختن دود کمی داشته، ظاهرا آخرین بار که از آن استفاده شده مربوط به دوران ناصرالدین شاه قاجار بوده است.
مدرسه این روستا: هم دستکند و بی نظیر است، یک کیچه با ۵ کلاس و یک دفتر است. دو کلاس در امتداد کیچه و سه کلاس در سه طرف ایوان، جالب است بدانید این مدرسه دارای حیاطی نسبتاً بزرگ است. در وسط این حیاط درختی با نام «تایی» دیده میشود، مدرسه دانش آموزی ندارد و بیشتر کاربری توریستی دارد، اما زمانی شاهد درس خواندن و رشد کودکانی بوده که امروز از مفاخر علمی کشورند
حسینیه میمند: در وسط روستا قرار دارد، با سه درب ورودی و صفه های آجری مدرنتر از مسجد به نظر میرسد قدمتی طولانی تر دارد چرا که فقط سر صفه هایش ۱۵۰ سال پیش توسط فرد خیری با خرید چند کیچه مسکونی و تجمیع آنها ساخته شده که بزرگترین فضای دستکند میمند است. حسینیه دارای سه ایوانچه با طاق گهواره ای است که در انتهای آن ها، ورودی های حسینیه قرار دارند. بنای حسینیه تمامی اجزای آن، از سنگ تراشیده شده اند. فضاهای داخلی حسینیه، شکل آن نامنظم و حدود ۲۰۰ متر مربع مساحت دارد، در ایام محرم و عزاداری شاهد حضور میمندیهایی است که از دیار دور و نزدیک به اینجا باز میگردند تا در مراسم عزاداری منحصر به فرد اینجا شرکت کنند.
آتشکده میمند : این آتشکده امروزه به موزه مردمشناسی میمند تبدیل شده است. که محلی ها به آن «کیچه دوبندی» می گویند. اجاقی (شومینه) که گویا مقدس بوده و قبلا روشن نگه داشته میشده و اهالی میمند آتش مورد نیاز خودشون رو از این شومینه تهیه میکردند. این اجاق امروزه خاموش است. در این موزه میتوانید بهصورت کامل با فرهنگ و روش زندگی مردم این روستا آشنا شوید. در این موزه محصولات کشاورزی و دامداری، فرهنگ مردم منطقه و صنایعدستی آنها به نمایش گذاشته شده است.
سایر دیدنیهای طبیعی : با مختصر پیاده روی در کویر »اشکفت» نام جاذبه طبیعی در نزدیک میمند در محل لاشکرگویه می باشد، در اشکفت سنگ نوشته هایی به رنگ قرمز وجود دارد که از سالیان بسیار دور به یادگار مانده و اسراری نهان دارد.
به گورستان میمند هم خود یک اثر تاریخی است که هزاران نفر در آن مدفون هستنند، فاتحه ای برای رفتگان دیدار سخت کوشان خواندیم.
محصولات
ظاهرا هیچ کس در روستا نبود، دوسال همگیری بیماری فرصت ورود گردشگران را از این روستا گرفته بود، در همان ورودی روستا به مغازه غار مانند دستکند، مراجعه کردیم، پیرزنی مهربان گفت: «از من خرید کنید، چند روزی است هیچ «دَشتی» نکرده ام»، بیشتر کالاها عرضه شده همان محصولات یا صنایع دستی محل بود، بَنـِـه، شیره انگور، سنجد، اسپند، سبزی های خشک شده دارویی، گردو، مربا و ترشی بنه و.. گیاهان دارویی که در فصول کوچ نشینی جمع آوری و خشک کرده اند.
«بَنه درختی است وحشی که با پسته هم خانواده می باشد و شرایط سخت آب و هوایی را تحمل می کند و زمستانهای سرد و تابستانهای گرم و کمبود آب و جنس سخت زمین در دامنه کوه ها رشد می کند. بنه ها بعد از رسیدن پسته ها و در اواخر تابستان به بار می نشیند، پس از جمع آوری بنه ها دانه های آن را میشویند تا شیره و طعم تندی که پوسته بنه دارد برطرف گردد و سپس این دانه های بنه را در آفتاب میریزند تا کاملاً خشک شوند و جهت مصرف گوناگون آماده گردند، با مطالعه خواص دارویی آن شگفت زده می شوید.»
دوشاب یا شیره انگور از محصولاتی است که در گذشته نه چندان دور در این روستا تولید می شد. از آنجا که یکی از فراوانترین میوه ها در این روستا انگور بوده به همین علت سالانه مقدار زیادی دوشاب در روستا تولید که به اطراف صادر می گردیده است.
از پیرزن ضمن خرید سوالاتی پرسیدیم و سپس با پای پیاده در دل کوه و صخره به دیدار خانه رفتیم، زیبا و باورنکردنی، بیشتر ساکنین میمند پیرمردها و پیرزنها هستند که از تاریخ ساخته شدن سرپناهها اطلاعی ندارند و تنها وارث این میراث شگفت انگیز هستند.
حیوانات بیابانی روستا
در این منطقه حیوانات بیابانی شامل انواع مار، سوسمار، جوجهتیغی، لاکپشت، خرگوش و غیره دیده شده است. همچنین انواع پلنگ، گرگ، روباه، آهو، بزکوهی و کبک نیز در این منطقه زندگی میکنند.
صنایع دستی میمند:
در میمند کارهای دستی مانند انواع سبد که با ساقه های باریک درختان بادام کوهی و بید بافته می شوند که مردان نیز در این کار مشارکت دارند و کارهای تزئینی که با رشته های اسفند درست شده و با گیاهان کوهی مانند زیره و آویشن و… به فروش می رسند. در گذشته ها، اهالی میمند زمستان ها را با بافتن فرش، گیلم، نمد و سبد امرار معاش می کردند. اگرچه این روزها این هنرها در روستا کمرنگتر از قبل شده است.
لوازم و وسایل، از شانه سر تا درهای وردی و سقف خانه و میز و صندلی و فرش زیر پا و تزئینات خانه و لباس از دل طبیعت، کار دست مردان و زنان سخت کوش این روستا تهیه می شود. و حوضک ها هم مثل خانه ها از سنگ تراشیده شده است.
با نگریستن به اطراف، هنوز صدای چکش مردان آهنگر که بر تیغه داس و تبر فرود می آید از هر کوی و برزنی به گوش میرسد.
پیشینه میمند
درباره تاریخ این روستا اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما بر اساس شیوه زندگی فعلی جزو باستانیترین مکانهایی است که انسانها روزی در آن زندگی کردهاند و بر اساس نتیجه کاوشهای انجامشده در این منطقه، میتوان گفت تاریخ این روستا با وجود اسناد معتبر و در دسترس تا دوران اشکانیان قطعی است. نقش و نگارهای ۱۰ هزار ساله تا سفالهای ۶ هزار ساله همگی راوی داستان زندگی زنان و مردانی هستند که روزگارانی در این جا زندگی کردهاند.
بر اساس شواهد و مستندات به دست آمده پیشینه میمند را بیش از ۱۲هزار سال برآورد کرده اند، در زمان اشکانیان در بخش جنوبی کرمان قبایل کوچ نشین به مناطق مختلف کوچ میکردند. اما آن دسته از قبایلی که جابه جا نشده بودند، در اواخر دوره اشکانیان و اوایل دوره ساسانیان منطقه خوش آب و هوایی را برای سکونت انتخاب کردند و در دل کوهها این خانهها را تراشیده اند. برخی دیگر بر این باور هستند که قدمت این منطقه به انسانهای اولیه باز میگردد. بر اساس نقوش موجود روی غارهای این منطقه، انسانهای اولیه هزاره پیش از میلاد در این حوالی زندگی میکردند، عاشق شدهاند، جنگیدهاند و فرزندانی را به دنیا آوردهاند. دژ محکمی ساختهاند تا روستای میمند از گزند ورود دشمنان در امان باقی بماند.
بعضی از محققان غارنشینی معتقدند میمند پیش از اسلام از اولین سکونتگاههایی است که در دوره ماد به وسیله آریاییان ساخته شده، برخی به وجود آمدن میمند را ناشی از اعتقادات مهرپرستی ساکنان اولیه نیز میدانند. آنها میگویند معتقدان به آیین مهرپرستی بر شکست ناپذیری و جاودانگی اعتقاد داشتند. و از این رو، خانه هایی در دل صخره ها ساختند که تا همین امروز پابرجا هستند.
هسته اولیه خانه های دستکند میمند دخمه هایی بوده که مهرپرستان آنها را برای عبادت برگزیده بودند و مردگان خود را درون این دخمه ها قرار میدادند که بعدها ناگزیر شدند از آنها برای سکونت استفاده کنند. بعد از ظهور زرتشت معبد میتراییسم جایش را به آتشکده داده و امروز هم به موزه مردم شناسی میمند تبدیل شده است.
گویش
مردم روستای میمند آداب، رسوم و آیین های سنتی خاص و منحصر به فردی دارند و برخی را هنوز حفظ کرده اند.
آنها به گویش منحصربهفرد خود صحبت میکنند حتی در زبان و گویش اصلی آنها میتوانید شاهد کلمات پهلوی و ساسانی باشید، چون محل زندگیشان دست نخورده باقی مانده است، در حال حاضر مردم میمند اکثراً مسلمان و دارای مذهب شیعه هستند.
معنی «میمند»
عده معتقدند میمند به معنی میمنت و مبارکی است، برخی دیگر می گویند میمند در لغت برگرفته از دو واژه می و مند است. می به معنی شراب و مند به معنی مست و مستی است. آنچه درباره میمند میگویند نیز برگرفته از همین معنی است، مشهور است که مردم این ناحیه پیش از اسلام، می میخوردند و وقتی مست میشدند، در اثر آن مستی، حفره ها را در دل کوه با دست میکندند!
اسکان در میمند
اقامت در خانههای سنگی روستای میمند، یکی از زیباترین بخشهای سفر شما خواهد بود، در این روستا خبری از هتل های ستاره دار! نیست، اساسا بیشتر گردشگران هم به دنبال اقامتگاه های مجلل نیستند، در سفر به میمند در خانه هایی که وصفش آمد، می توان، با پرداخت مبلغی، شب را سپری کرد، مردم زحمت کش این روزتا در مهمان نوازی زبانزد هستند و برخی یکی از اتاقهای تمیز خانه را خالی نگه میدارند تا با مبلغی مناسب در اختیار مسافران قرار دهند.
سفره خانه سنتی روستا میتوانید سری بزنید. اتاق ها مجهز به تخت، رخت خواب، بخاری برقی، وضعیت آنتن دهی تلفن همراه هم نسبتا خوب است. در نزدیکی کیچه های مربوط به میراث فرهنگی سرویس بهداشتی و حمام پیش بینی شده است، صاحب این رستوران سنتی از جوانان باانگیزه روستاست که رستوران زیبایی را با کنده های درخت در کیچه ای به راه انداخته که در آن غذاهای محلی سرو میشود، رستوران سنتی جهت صرف صبحانه که شامل نان داغ محلی وجود دارد که در سفر ما به عللی که ذکر شد، تعطیل بود.
در زمان سفر، زنان بر روی اجاق ایوان نان و غذای محلی می پزند، ما دنبال «قاتق بنه» بودم که گفتند به خاطر کم شدن سفر شاید یک نفر داشته باشد و نشانی این فرد را به ما دادند.
قابل ذکر است جهت اسکان، اقامتگاههای بومگردی متعددی وجود دارد از جمله: «میمند باستان»، «دستکنده میمند»، «تیلا، «صخره میمند»، «بن میمند»، «خونه سنگی»، «خانه بومگردی و مهمانسرای سنتی میمند» که همه این اقامتگاهها در خانههای سنگی قرار دارند. به همین خاطر میتوانید خاطره شیرین اقامت و شب خوابی به صورت فردی یا گروهی را تجربه فراموشنشدنی را در این روستا تجربه کنید.
غذاهای محلی میمند:
در میمند نگران خورد و خوراک هم نباید بود، با روستاییان سر یک سفره میتوانید نشست، همانند هر شهر تاریخی دیگر، غذاهای سنتی خاصی وجود دارد که از چشیدن آن نباید مغفول ماند! از غذاهای معروف محلی روستای میمند میتوان به: کشک بادمجان، بزقورمه، کالجوش، آبگرمو و قورمه سبزی اشاره کرد که بسیار خوشمزه و لذیذ هستند. رستوران سنتی هم وجود دارد تا شما بتوانید انواع غذاهای محلی خوشمزه را بچشید که همانگونه که گفتم در سفر ما تعطیل بود!
قاتق بنه(سیرـ اوـ بنه): برای تهیه این غذا از پسته وحشی یا همان بنه استفاده میکنند. این غذا سرشار از انرژی و چربی است که برای بدن بسیار مفید می باشد، این غذای محلی را با پیاز و نان کرنو و یا کماچ و یا نان تابه ای( نان ها محلی) را در آن خرد کرده و میل می کنند. یکی از غذاهای محلی کرمان هم «بزقورمه» است در شهر سیرجان این غذای خوشمزه را خوردیم.
نان تاوه ای: نوعی نان محلی عشایری با طعمی عالی است که در بین مردم این روستا شهرت دارد. این نان را در تنورهای سنتی میپزند. (این نان از آرد گندم، شیر، خرما، گردو و بادام تهیه میشود.)
کماچ: شاید نام کماچ را در شهرهای دیگر نیز شنیده باشید، اما کماچ میمند متفاوت است. کماچ نوعی نان کرنو است با این تفاوت که آرد نان کماچ را با شیر خمیر می کنند و در لای خمیر آن مغز گردو و خرما قرار می دهند و سپس این خمیر را در کرنو قرار می دهند و بعد از پختن، نان کماچ خوشمزه آماده می گردد.
اسپار: محصول لبنی بسیار لذیذ این روستا است، دوغی که جوشانیده میشود حاصل از شیر میش و بز است، این ماده غذایی مغذی طول فصل سرما بر سر سفره بیشتر مردم این دیار به چشم، اسپار بیشتر حالت پیش غذا را دارد.
نان کُرنون: نوعی نان محلی این دیار است
قُـرمه: قرمهسبزی میمند نیز شهرت بسیاری دارد. برای تهیه قرمهسبزی در این روستا از سبزی تازه و گوشت تازه گوسفندی استفاده میکنند. به همین خاطر طعمی عالی و لذیذ دارد. قورمه در پخت اکثر غذاها مورد استفاده قرار گرفته و خود نیز به عنوان یک غذا مصرف می شود. در زمانی که برق نبود و در فصل زمستان به گوشت تازه دسترسی نبود، راه چاره این بود که گوشت را قرمه کنند.
اگر قصد دارید تا طعم این غذاها را در رستوران بچشید، میتوانید سری به رستوران سنتی و شربتخانه دستکند میمند بزنید. این رستوران نیز در همان فضاهای سنگی و خاص با طراحی سنتی و منحصربهفرد، مکانی مناسب برای چشیدن طعم غذاهای سنتی میمند محسوب میشود.
شیوه زندگی روستاییان
در گذشته ها، ساکنان میمند از راه دامداری گذران زندگی می کردند و از این روستا به عنوان اقامتگاه زمستانی استفاده می کردند و در سایر فصول سال به مراتع اطراف می رفتند.
شیوه زندگی این مردمان کوچنشینی است و بیشتر ساکنان دامدارند و در ۴ ماه اول سال دامهایشان را به در بخشهای جنوبی میمند (با نام سرآغولها) می برند، اما در چهار ماه بعد در ارتفاعات شمال میمند در آبادی های کوچک به کشاورزی باغداری مشغولند و زمستانها برای سکونت به این منطقه میآیند. چهار ماه سوم (اواسط پاییز تا اواسط زمستان) را در همین غارها زندگی میکنند که در واقع زمستان نشین است.
در گذشته در نزدیکی این روستا، درختان پسته و بادام وحشی بسیاری وجود داشت. مردم روستا نیز بیشتر به کشاورزی مشغول بودند. وجود چندین و چند چشمه و قنات باعث رونق کشاورزی در این منطقه میشد؛ اما در حال حاضر بسیاری از این مزارع پسته و بادام از بین رفته است.
روستاهای سنگی جهان
در جهان چند روستای دستکند شناسایی شدهاند. روستای کندوان، روستای کاپادوکیه در ترکیه و روستای میمند در کرمان. با این تفاوت که زندگی هنوز در میمند و کندوان جریان دارد اما ساکنین کاپادوکیه این روستا را ترک کردند.
روستاهای سنگی ایران
روستای کندوان در دامنه های سهند، ۱۸ کیلومتری شهر اسکو و ۵۰ کیلومتری شهر تبریز در استان آذربایجان شرقی قرار گرفته است. که در اثر فعل و انفعالات آتشفشانی کوههای سهند ایجاد شد. از این رو به معماری صخرهای معروف است.
روستای ورکانه: ورکانه روستایی در نزدیکی شهر همدان واقع در استان همدان که با نمای سنگی ساختمان هایش تصویری از اروپا در دوره رنسانس را یادآوری میکند. قدمت روستای ورکانه به بیش از ۴۰۰ سال قبل باز میگردد.
روستای سیمین ابرو: روستای سیمین ابرو در حدود ۱۰ کیلومتری شهر همدان واقع شده و بافت سنگی روستا به همراه دیگر جاذبههای طبیعی منطقه گردشگران زیادی را به این روستا جذب میکند.
پایان سفر
میمند را با همه زیباییهایش با همه اقتدار و افتخاراتش با تعامل شگفت انگیز انسان و طبیعتش ترک میکنیم، این روستا به عنوان نوزدهمین اثر جهانی ایران در سال ۱۳۹۴ یونسکو به عنوان نوزدهمین اثر جهانی ایران به ثبت جهانی رسیده است و علاوه بر آن به عنوان هفتمین اثر فرهنگی، طبیعی و تاریخی جهان جایزه جهانی ملینا مرکوری را هم دریافت کرده است.
در روزگار ما شاید این خانه ها جای مناسبی برای زیستن نیست، جوانان مانند بیشتر روستاها، برای زندگی بهتر! میمند را ترک کردهاند، متأسفانه بر اساس آخرین سرشماری انجام شده، فقط ۲۰ خانوار در این روستا زندگی میکنند. قصه مشترک همه روستاهاست.
اما با تجهیز امکانات رفاهی برای ساکنین و رونق گردشگری می توان امیدوار بود که این میراث قرنها کار و تلاش و زیستن باقی بماند. امید که این شگفتی غریب همچنان سرپا باقی بماند و درس ایستادگی و مقاومت در برابر تندبادهای حوادث را همواره تکرار کند.
ولی قصه های این مرز پرگهر هرگز تمام شدنی نیست. سطر سطر کتاب میهن هزاران هزار رویداد عجیب و خواندنی در دل خود نهفته دارد. پس این بار که سری به کرمان زدید، سری به این روستای پر از شگفتی بزنید تا بیشتر با فرهنگ و هنر مردم این منطقه آشنا شوید./
برگی دیگر از زندگی
شرح بیماری و درمان آقای دکتر فضل الله صلواتی
چند ماهی بود پدر از بیماری درد قفسه سینه، شکایت داشتند، به یکی از دوستان پزشک مراجعه شد، ایشان پس از بررسی، پیشنهاد مراجعه به یک متخصص گوارش را داد، پس از بررسی، دکتر احمد شواخی فوق تخصص گوارش و کبد انتخاب و به ایشان مراجعه شد، نهایتا قرار شد برای تشخیص و تکمیل درمان، روش کلنوسکوپی انجام شود، قابل ذکر است کولونوسکوپی آزمایشی است که برای تشخیص تغییرات یا موارد غیر عادی در روده بزرگ و رکتوم (راست روده) مورد استفاده قرار می گیرد، بدین ترتیب، کولونوسکوپی یکی از روش های شایع برای تشخیص و نمونه برداری پولیپ هاست، که توسط دکتر شواخی در اصفهان انجام شد، نهایتا نمونه به پاتالوژی فرستاده شد و زائده ای در روده مشاهده شد که خوشبختانه خوش خیم ارزیابی، ولی تاکید شد که سریعا ار طریق لاکوسکوپی یا عمل جراحی این زائده برداشته شود، چون با گذر زمان می تواند ایجاد برای فرد ایجاد مزاحمت کند.
با پزشکان زیادی مشورت شد، که برخی عمل جراحی و بی هوشی کامل را برای سن ایشان مناسب نمی دانستند، همچنان با نگرانی پیگیری موضوع بودیم، کتاب پدر با عنوان "تحلیلی از زندگانی و دوران امام رضا(ع)" به تازگی منتشر شده بود و ایشان آن هنگام مشغول کار روی کتاب الغدیر بودند، می گفتند، اجازه بدهیم کارشان را به اتمام برسانند و با این عمل در کارشان وقفه ای ایجاد نشود و انصافا هم عمل سنگینی در پیش بود.
نهایتا رضایت ایشان را جلب و پس از بررسی و راهنمایی دکتر تاجمیر ریاحی، دکتر ربانی و خانم دکتر ادهمی از پزشکان خوب و مشاوره دکتر غلامرضا جعفری، تصمیم بر این شد که عمل جراحی را دکتر محسن محمودیه، فوق تخصصی جراحی لاپراسکوپی که مطبشان در اصفهان خیابان محتشم کاشانی است، در بیمارستان سینا واقع در خیابان شمس آبادی انجام دهند، لاپاراسکوپی (جراحی سوراخ کلید) نوعی عمل جراحی است که به جراح اجازه می دهد بدون نیاز به ایجاد برش های بزرگ در پوست به داخل شکم و لگن دسترسی پیدا کند. عمل لاپاراسکوپی یا جراحی با حداقل تهاجم نیز شناخته می شود. در حین لاپاراسکوپی می توان از برش های بزرگ جلوگیری کرد زیرا جراح از وسیله ای به نام لاپاراسکوپ استفاده می کند. این وسیله یک لوله کوچک است که دارای منبع نور و دوربین است و تصاویر داخل شکم یا لگن را به مانیتور روبروی جراح منتقل می کند.
در این مدت در تمام مراحل پدر را همراهی می کردم، پس از مراجعه به دکتر محمودیه ایشان را پزشکی حاذق، صبور با آرامش، مسلط و خوشرو دیدم که با انرژی مثبت و با حوصله و احترام با بیماران برخورد می کردند، برخورد منشی ایشان هم بسیار خوب بود، دکتر در کمال آرامش و صبورانه شرح حال بیمار را گوش دادند، آزمایشها را بررسی و راهنمایی لازم را به عمل آورند و بلافاصله تاریخ عمل جراحی را مشخص کردند و راهنمایی های پیش از عمل را یادآور شدند.
با مقدماتی که لازمه این نوع عمل است، روز 18 فروردین ماه سال 1401 به بیمارستان سینا مراجعه، مشاوره و معاینه و آزمایشات مقدماتی پیش از بستری از 8صبح تا 12 انجام شد و قرار شد صبح روز یکشنبه 21 فروردین ماه برای عمل جراحی به بیمارستان مراجعه شود. پس از معطلی به علت نبود تخت خالی! نهایتا بیمار در بخش پرستاری بستری و رأس ساعت 14 و 30دقیقه به اتاق عمل منتقل و 2 ساعت عمل و 1 ساعت و 30 دقیقه ریکاوری و به هوش آمدن ایشان به طول انجامید، برای سن 83سال واقعا عمل سنگینی به شمار می رفت، ضمن اینکه ابتدا قرار بود از طریق لاپراسکوپی انجام شود، اما پزشک با رضایت پدر و مناسب بودن شرایط جسمی و آزمایشهای مربوطه، تصمیم به عمل جراحی باز و بی هوشی کامل گرفتند و بدین ترتیب با آرامش و صبوری به اتاق بیهوشی رفتند، و برای ما که پشت اتاق عمل به انتظار نشسته بودیم لحظات طاقت فرسایی بود. و در این مراحل حضور دوستی قدیمی و از کارکنان باسابقه بیمارستان سرکار خانم امینیان بسیار مغتنم و مؤثر بود و با اینکه حجم کارشان زیاد بود، با اطلاع رسانی و همراهی از نگرانی ما می کاستند.
پس از عمل جراحی پدر را برای مراقبت های بیشتر به ICU منتقل و پس از 12 ساعت تا به ثبات رسیدن شرایط جسمی، روز 22 فروردین 1401 (9رمضان1443) به بخش منتقل شدند، عوارض این عمل برای شرایط ایشان بسیار سنگین بود، نهایتا با گرفتن دستورات لازم مرقبت ها انجام شد و شبها و روزهای سختی را پشت سر گذاشته شد، سیستم گوارش برای بازیابی به زمان نیاز داشت، ایشان با این شرایط باید راه می رفتند و این برای ایشان با توجه به عوارض عمل بسیار سخت بود، تیم پرستاری بیمارستان راهنمایی و کنترل و نظارت خوبی داشتند، بعدها پدر را از طریق جستجوهای اینترنتی بیشتر شناختند و روزهای آخر درد و دلها و شکایتهایی از اوضاع زمانه داشتند و اکثر پرستاران می گفتند که منتظر شرایطی هستند که برای ادامه تحصیل یا زندگی به خارج از کشور بروند.
زمان مناسبی بود در شبهای ماه مبارک رمضان، برای شفای عاجل تمام بیماران دست به دعا برداشته می شد.
به لطف خداوند و دعای دوستان، بعدازظهر روز 27فروردین ماه، پس از نشانه های خوبی از بهبودی، مرخص شدند و دوستانی که به عیادت آمده بودند ایشان را به منزل منتقل کردند. نمونۀ جدید هم مجددا به پاتالوژی ارسال شد که خوشبختانه پاسخ خوب بود.
بدینوسیله از طرف خانواده و دوستاران استاد، از جناب آقای دکتر محمودیه تشکر و سپاسگزاری دارم، واقعا پزشکی متبحر و مسلطی هستند، کارشان عالی و به صحبتها و نیازهای بیمار توجه میکنند و خیلی خوب راهنمایی مینمایند و داروهای موثری تجویز می کنند، پزشکی بادانش، متین، موقر و با اخلاق، اصفهان به داشتن چنین عزیزانی افتخار میکند. خداوند سلامتی و در راه خدمت به بیماران به ایشان توفیق دهد.
پس از آن یک ماه هم در منزل بستری بودند که همراهی مادر و خواهر و برادران مراحل بهبودی را تسریع کرد. البته بخیه ها مختصر عفونتی کرد که با نظارت و دستورات پزشک بهبودی حاصل شد.
لازم است از اعضای خانواده که هر روز جویای حال ایشان بودند و صدها نفر از دوستداران و شخصیتهای شهر و کشور که با تماس تلفنی یا مراجعه به منزل و بیمارستان ابراز محبت می کردند تشکر و سپاسگزاری داشته باشم. خداوند به تمام بیماران شفای عاجل عنایت فرماید.
در پایان شعری را که ایشان در یکی از سحرگاهان ماه مبارک در بیمارستان زمزمه می کردند تقدیم حضورتان می کنم، از مرحوم استاد همایی* است:
پایان شب سخن سرایـی می گفت ز سوز دل همایی
فریاد کزین رباط کهگل جان می کنم و نمی کنم دل
مرگ آخته تیغ بر گلویم من مست هوا و آرزویم
روزم سپری شده است و سودا امروز دهم نویـــد فردا
مانده است دمی و آرزوساز من وعده سال می دهم باز
آزرده تنی، فسرده جانی در پوست کشیده استخوانی
با دست نوان وپای خسته بار سفر فراق بستــه
نه طاقت رفتن و نه خفتن نه حال شنیدن و نه گفتن
جز وهم محال پرورم نیست می میرم و مرگ باورم نیست
از بعد شنید و گفت بسیار خاموشی بایدم به ناچار
در خوابگه عـدم برنـدم لب تا ابد از سخن ببندم
* (استاد جلال الدین همایی یکی از نوابغ و مفاخرزبان و ادب فارسی در 19دیماه1278شمسی، در اصفهان دیده به جهان گشود و در ششم رمضان1400 هجری قمری، برابربا29تیرماه 1359هجری شمسی، روی در نقاب خاک کشید و برای همیشه لب از سخنسرایی فروبست. شعر فوق آخرین مثنوی استاد و 30آبان ماه1358سروده شده بود.)
وحید صلواتی
رونمایی از جلد اول کتاب بهروز بدخشان، روز پانزدهم اردیبهشت از ساعت۱۹:۳۰ در مؤسسه فرهنگی رویش اصفهان برگزار میشود.
به گزارش خبرنگار ایمنا، از جلد اول کتاب بهروز بدخشان «دو فصل از رمان صحرا روغن و نمایشنامه بیستون» رونمایی خواهد شد.
بهروز بدخشان از داستاننویسان فعال اصفهان بود که در پانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۳ بهدنیا آمد. او فعال ادبیات داستانی سه دهه اخیر اصفهان بود که در جوانی درگذشت. بدخشان دو کتاب داستانی آماده چاپ داشت که تا زمان زندگیاش، روی نشر را ندید!
برای اطلاعات بیشتر درباره این برنامه رونمایی کتاب، میتوانید با مؤسسه رویش مهر، چهارباغ بالا کوچه باغ ارم، پلاک ۵ یا شماره ۰۹۱۲۰۸۵۶۱۱۴ تماس بگیرید.
مدیران مدیریت پارک طبیعی شرق اصفهان از بدو تأسیس
محمدرضا نیلفروشان، از شهریورماه 1384 تا اردیبهشت ماه 1385 – (8ماه)
جلیل خیام باشی، از اردیبهشت ماه سال 1385 تا فروردین ماه 1390 (5سال)
مسعود فرقانی، از خردادماه 1390 تا آذرماه 1392 (دو سال و 6ماه)
احمدرضا شفیعی، از آذرماه 1392 تا مهرماه 1394 (یک سال و 10 ماه)
مسعود نریمانی، از آبانماه 1394 تا فروردین ماه 1397 (دو سال و 6ماه)
وحید صلواتی، از اردیبهشت ماه 1397 تا پایان دیماه 1400 (سه سال و 9 ماه)
معرفی پارک طبیعی شرق اصفهان:
پارک طبیعی شرق، با حدود 1000 هکتار (از 3700 هکتار فضای سبز شهرداری اصفهان) حدود یک چهارم مساحت فضای سبز در اختیار شهرداری اصفهان را شامل میشود. از کارخانه قند و از حاشیه گذرگاه شرق آغاز و تا رودخانه زاینده رود در منطقه فیزادان و سازمان آرامستان در مناطق 4، 6 و 15، ادامه دارد.
با برنامه ریزی و فراهم آوری امکانات در شرق اصفهان و همچنین وجود شهربازی رویاها در کنار کوه نخودی، با اجرای طرح گردشگری پردیس اشراق (فاز۲ کوه نخودی۹) در آیندهای نزدیک، این محدوده به قطب گردشگری بینالمللی تبدیل میشود.
عرصه ۲۴۰۰ هکتاری تحت مالکیت شهرداری در شرق اصفهان، شامل پارک خانواده ۲۴۴ هکتار، پارک کوهستانی ۳۵۲هکتار، پارک طبیعی ۹۶۹ هکتار، پارک حفاظتی ۶۱۷ هکتار و پردیس علم و فن-آوری ۲۲۳ هکتار است، در مجموع تاکنون ۷۰۰ هکتار فضای سبز جنگلی فعال احداث و ۴۰هکتار پارک کوهستانی احداث شده که به عنوان مرکز تفریحی، پیش بینی شده است.
گونه های غالب پارک جنگلی شرق شامل: کاج، زیتون، سرونقره ای، زبان گنجشک، عرعر، توت، ارغوان، نوش، اقاقیا، بنه(پسته کوهی)، داغداغان، بلوط زاگرس، اکالیپتوس، انار، انجیر و... است.
تامین منابع آب این عرصه در ابتدا از چاه های شهرداری و شخصی، کانال آب گورت و کانال «جی شیر» انجام و سپس با توجه به کاهش آب و ضرورت استفاده پساب از تسویه خانه جنوب، پساب سپاهان شهر از طریق لوله از مسیر پمپاژخانه «فیزادان» تا منبع ژئوممبران در شرق، منتقل و تأمین شده است.
روانشاد
مهندس عبدالعلی مُصَحِّف فرزند مرحوم میرزاعلی، مطابق نگارش پدربزرگشان
مرحوم علیرضا مصحف در حاشیه قرآن مجید، در روز چهارم بهمنماه ۱۳۱۷، برابر
با سوم ذیالحجه ۱۳۵۷ هجری قمری در ناحیه سه اصفهان، واقع در خیابان مدرس،
کوچه باغ سهیل به دنیا آمد. برادرشان، حاج آقا عباسعلی و دامادهایشان،
مرحوم رضا طالبان (فرهنگی) و مرحوم استاد علیاکبر پرورش (وزیر اسبق آموزش و
پرورش) منشأ اثرات نیک بودند.
پنج ساله بود که او را به مکتبخانه عمه پدر بردند تا نماز و قرآن خواندن بیاموزد. در سنین ٦ تا ٩ سالگی در محضر پدربزرگش که صحاف بود، به یادگیری قرآن پرداخت و به آن اشتیاق نشان داد. در هفت سالگی به کلاس اول رفت، ولی بعد از یک ماه به علت عدم انس با روش جدید آموزشی مدرسه در آن زمان که با روش تدریس پدربزرگش بسیار متفاوت بود، تحصیل را رها کرد و باز در خدمت پدربزرگ مشغول به کار شد. هر روز به مغازه ایشان در بازار اصفهان میرفت، تا اینکه در سن ۱۰ سالگی بر خواندن و نوشتن کاملاً مسلط شد و در همان سن در ایستگاه رادیو، برای اولین بار، قرآن تلاوت کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
با توجه به شرایط سخت اقتصادی خانواده، از سن ١٠ تا ١٣ سالگی در کارخانه ریسندگی نور(محل کار پدر)، مشغول کار شد. اشتغال باعث نشد که دست از مطالعه و تحصیل بردارد و روزانه حدود یک ساعت در آموزشگاه کارخانه درس میخواند. در سن ١٢ سالگی با آموزشگاه شهاب آشنا شد. روزها در کارخانه کار میکرد و شبها درس میخواند و در همان آموزشگاه بهعنوان بهترین قاری قرآن شناخته شد. در نهایت، با تصمیم پدربزرگ کار را رها کرد و در اواخر کلاس پنجم ابتدایی به مدرسه رفت و در همان کلاس، شاگرد دوم و سال بعد یعنی در سال ششم ابتدایی در حوزه امتحانی منطقه شاگرد اول شد. سه سال اول متوسطه را در دبیرستان هاتف گذراند. در سال اول، معلم ادبیات و عربی او مرحوم دکتر محمدباقر کتابی بود که در سالهای دوم و سوم متوسطه درس فقه میداد. ایشان از معلم خود به نیکی یاد میکرد و شعر زیر را از نذیری نیشابوری در وصف او میخواند: «درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را»، از کلاس سوم متوسطه نیز برای کمک خرج تحصیل و زندگی، تدریس خصوصی داشت.
عبدالعلی همواره شاگردی ممتاز و ساعی بود و از سال چهارم چون میخواست به رشته ریاضی برود، در دبیرستان سعدی به تحصیل رشته ریاضی همت گمارد. در دوران کودکی به فلج خفیف اطفال مبتلا شد. همچنین، یک چشمش کاملاً سالم و چشم دیگرش نمره شش نزدیکبین بود، این ضعف تا سال چهارم ریاضی نمایان نشد، تا آنکه بهدلیل سردردهای شدید در بیمارستان بستری و همانجا علت این سردردها که ضعف بیناییاش بود، کشف شد. در سن ١٧ سالگی نیز بنا به توصیه پزشک، عمل جراحی بر روی پای راستش انجام شد و با توجه به اینکه سال چهارم ریاضی حدوداً سه ماه در مدرسه حضور نداشت، شاگرد دوم شد. در سال ششم دبیرستان نیز رتبه شاگرد سومی را کسب کرد.
با توجه به استعداد، سختکوشی و مطالعات، در سنین ۱۹ و ۲۰ سالگی، سخنوری مسلط به مباحث دینی و اجتماعی شده بود. عبدالعلی جوان در ابتدای دهه ۴۰ شمسی، پیش از سخنان مرحوم علامه امینی (صاحب الغدیر) در مسجد جامع اصفهان، سخنان دینی حماسی داشت و از همان ایام زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت رژیم وقت قرار گرفت و شبهای بعد توانست با زیرکی مباحثی را مطرح کند که از مظان اتهام خارج شود.
مرحوم مصحف در سال ۱۳۴۲در کنکور دانشکده فنی تهران از میان ٢٢٨ نفر، رتبه ٩٠ را به دست آورد. در سالهای دانشجویی نیز همزمان تدریس میکرد و حتی کمک خرج خانواده بود. در این دوران، با دوستانی چون مهندس سیدحسین علوی و مهندس حسن عبودیت آشنا شد و با آنان در محله عباسی در جنوب تهران هماتاق بود. در سال سوم دانشکده با مرحوم علامه محمدتقی جعفری آشنا شد و در کلاسهای فلسفه و منطق ایشان حضوری فعال داشت. سرانجام با مدرک کارشناسی ارشد مهندسی عمران، از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. وی پدر، مادر و مادربزرگ را در کنار زندگی خود سکنی داده و به آنها بسیار رسیدگی میکرد، همچنین برای بزرگترها و سادات احترام خاصی قائل بود.
پس از فراغت از تحصیل، بلافاصله در شرکت تسا استخدام شد و ٩ ماه در بیمارستانی در مدخل جاده آرامگاه فعالیت کرد. در سال ١٣٤٣ برای مدت ١٤ ماه به قره چمن رفت و در پروژه راهسازی مشغول به کار بود و بهدلیل خدماتی که در این خطه ارائه کرد، نامش در میان مردم به نیکی برده میشود.
پس از آن به تهران آمد و در بیمارستان مهر، عملی سنگین، در حدود شش ساعت روی پایش انجام شد و هشت ماه در گچ بود تا بتواند بهتر راه رفته و امکان رانندگی پیدا کند، خوشبختانه عمل موفقیتآمیز بود و نتیجه مورد نظر به دست آمد. سپس در سازمان برق منطقهای اصفهان به مدت دو سال مشغول به کار و پس از آن با مهندس محمدعلی شهرستانی آشنا شد و حدود چهار سال با وی در تأسیس کارخانه قند اقلید، سیمان درود و سیمان آبیک همکاری داشت.
در سالهای ٤٥ و ٤٦ به همراه دوستانی چون مهندس سیدحسین علوی و حاج مهدی اقاربپرست، کانون علمی و تربیتی جهان اسلام را در اصفهان تأسیس کردند که تا پیش از تعطیلی آن توسط ساواک در سال ۱۳۵۲، این کانون بخش مهمی از کلاسها و سخنرانیهای دینی و سیاسی را بر عهده داشت. از جمله اساتید برجسته و فرهیختگان دینی، تربیتی و اخلاقی که از گوشه و کنار کشور به این کانون دعوت میشدند، استاد شهید مرتضی مطهری و علامه محمدتقی جعفری بودند.
عبدالعی مصحف از مؤسسان و همراهان «مؤسسه آموزشی ابابصیر»(جامعه نابینایان در سالهای ۴۸ تا ۸۰) بود که به همت و همراهی احمد بصیری، محمد بصیری، حسین گلبیدی، سیدحسین مرتضوی، سیدحسین علوی، مهدی اقاربپرست، مصطفی یراقی، مهدی ناجی، مهندس حسن عبودیت، باقر افضل، مرتضی و محمد سلامتیان، محمد فولادگر، احمد فاضل، محمد جواهری، جواد امین، مهدی شکرانی خوروش اخوان حرّ و حجج اسلام مهدی مظاهری، حسین منصورزاده و آیتاللّه سیدحسن فقیهامامی در خانه آیتاللّه سیدابوالحسن آلرسول مشهور به شمسآبادی تشکیل شد.
به علت رفتوآمد مرحوم مهندس مُصَحِّف با گروههای گوناگون مذهبی و اطلاعات عمومی، عقیدتی، منطقی و فلسفی ایشان و به اعتبار نزدیکی و قرابت با مرحوم علامه محمدتقی جعفری و ذوق و سلیقهای که در گفتوگو و مذاکره و مجادله داشتند، شخصیت ایشان بسیار قابل توجه بود، لذا بهعنوان مسئول و مدیر مرکز ابابصیر انتخاب شد و خدمات شایان توجهی انجام داد. وی مورد تأیید بزرگانی از جمله شهید دکتر بهشتی بود و در تأسیس ساختمان ابابصیر مشارکت جدی داشت.
قابل ذکر است که دو داماد علامه فقید محمدتقی جعفری، اهل اصفهان بودند؛ مرحوم عبدالعلی مصحف و فضلالله صلواتی. مرحوم مصحف در سال ۱۳۴۲ خورشیدی(۱۵رمضان) با دختر نخست ایشان، مرحومه زهرا جعفری یگانه ازدواج کرد. مراسم عقد در منزل استاد در تهران، واقع در خیابان خیام، محله پاچنار و مراسم عروسی در اصفهان، خیابان مدرس، کوی باغ سهیل، منزل خاله مرحوم مصحف برگزار شد، خانه بزرگ و باصفایی که عروسیهای فامیل نزدیک در آن برگزار میشد. به این ترتیب، داماد و عروس در یکی از اتاقهای آن خانه ساکن شدند. خانواده عروس نیز با یک دستگاه اتوبوس از تهران به اصفهان آمده و در مراسم شرکت کردند.
مرحوم مصحف و عدهای دیگر از علاقهمندان و شاگردان علامه جعفری به منزل ایشان رفتوآمد داشتند و در درسهای استاد شرکت میکردند. پیشنهاد ازدواج دکتر فضلالله صلواتی با صبیه دوم علامه را مرحوم مصحف مطرح کرد. دکتر صلواتی میگوید: «از سال ۴۲ که دبیر دبیرستانها بودم، مهندس مصحف به اتفاق برخی دوستانش در اصفهان، کانونی به نام کانون علمی و تربیتی جهان اسلام را تأسیس کرده بودند و استاد جعفری و برخی از علمای بزرگ را بهمنظور روشنگری علمی و دینی در اندیشههای مردمی، برای سخنرانی در این کانون دعوت میکردند. از آنجا من با مرحوم استاد آشنا شدم. در مقطع کارشناسی ارشد که در دانشگاه تهران درس میخواندم، به منزل ایشان و آیتالله طالقانی، آیتالله مطهری و مهندس بازرگان میرفتم، از درسهای مختلف آنها کسب فیض میکردم و در بسیاری از ایام با مرحوم مصحف بودم. اوقات بسیار مغتنمی بود، تا اینکه در سال ۱۳۴۸ به پیشنهاد برخی دوستان از جمله مرحوم مهندس مصحف که از دوستان دوران دانشآموزی من هم بود، افتخار دامادی استاد جعفری را پیدا کردم... .»
ازدواج دیگر مرحوم مصحف در اردیبهشتماه ۱۳۵۴ با بانو فاطمه برهان در تهران انجام شد. ایشان با شهید محمدجواد تندگویان (دومین وزیر نفت ایران در دولت شهید رجایی) باجناق بود. شهید تندگویان که برای بازدید از پالایشگاه آبادان عازم جنوب بود، در جاده ماهشهر به آبادان، توسط نیروهای ارتش عراق اسیر و پس از سالها در اسارت به شهادت رسید.
مرحوم مصحف با تمام مشغله فکری و کاری، به تربیت فرزندان بسیار حساس بود، همیشه به فراگیری علم و یادگیری مسائل دینی توصیه میکرد و هفتهای یکبار در منزل برای بچهها کلاس تدریس نهجالبلاغه تشکیل میداد. به لطف خداوند، مرحوم عبدالعلی مصحف، دختران و پسران موفقی را به جامعه تقدیم کرد و خانوادهاش از او بهعنوان استاد دین و اخلاق یاد میکنند.
علامه جعفری به دیدار برخی از زندانیهای مسلمان که قبل از انقلاب آزاد میشدند، میرفت که طبق کتاب «چراغ فروزان»(اسناد ساواک)، در پرونده ایشان نیز منعکس شده است. در این کتاب آمده: «شاگردان (علامه) جعفری همه ضد شاه هستند. مأموران ساواک حتی پیشنهاد میدهند که اتوبوسی را نزدیک خانه ایشان بگذارند و شب دوشنبهای که جلسه علمی در خانه ایشان برقرار است، همه را دستگیر کنند و به ساواک ببرند، ولی یکی از رؤسایشان، مخالفت میکند.» در جای دیگری از کتاب آمده است: «اگر آقای جعفری شخصی سیاسی نیست، چرا دخترانش را به عقد ازدواج فعالان سیاسی ضد شاه وابسته به نهضت آزادی درآورده است.» (منظور فضلالله صلواتی و عبدالعلی مصحف است که وابسته به هیچ گروه و حزبی نبودند و تنها دوستدار آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان بودند.|)
در پی حوادث اول بهمن ۱۳۴۰ در پردیس دانشگاه تهران، کماندوهای ارتش شاه با فرماندهی سرلشکر منوچهر خسروداد و سپهبد مهدی رحیمی، مرتکب جنایات بسیاری شدند. دانشجویان کتکخورده دانشکده، از جمله مهندس حسن عبودیت، علی شمس اردکانی، مهندس لطفالله میثمی و مهندس عبدالعلی مصحف که از اصفهان با یکدیگر آشنا بودند، دستگیر و وابسته به طیفی از جبهه ملی، به رهبری دکتر شاپور بختیار و دکتر خنجی متهم شدند.
تاریخ سند: ۱ مهر ۱۳۴۸
موضوع: کانون علمی و تربیتی جهان اسلام
متن سند:
شماره ۴۷۶۸ /۱۰ ـ هـ در ساعت ۱۷:۴۵ مورخ ۲۵/ ۶/ ۴۸، مهندس مصحف در جلسه سخنرانی کانون مزبور شرکت و درباره بررسی اعتقادات یک مسلمان صحبت کرد. نامبرده اظهار کرده: «مسلمان از نظر ما کسی است که واقعاً به اصول اسلام و احکام آن معتقد باشد و در عین حال به آنچه ایمان دارد، عمل کند. مبنای کار یک فرد مسلمان، اندیشه و تفکر است. قرآن بهترین پیشبرنده اندیشهها در سطح جوامع بشری است. عالیترین درس تفکر را قرآن میدهد. مسلمان باید عمل او بر پایه اندیشههای قرآنی باشد.
اسلام دین حق و حقیقت است. در حقانیت این دین، همین بس که در عرض هزار و چهارصد سال پیوسته در دست ما مسلمانان بوده است و با همه تلاشها و مبارزاتی که از ناحیه خود مسلمین برای از بین بردن آن به خرج دادهایم، باز پابرجاست و... .»
ناطق سپس درباره عبادات و رابطه آن با امور دنیوی و معنوی صحبت کرد و پس از حدود یک ساعت به سخنرانی خود خاتمه داد. جلسه در ساعت ۱۸:۴۵ پایان پذیرفت.
ملاحظات منبع: آقای مصحف دنباله سخنرانی خود را به جلسه آینده که در تاریخ ۲۷/ ۶/ ۴۸ تشکیل خواهد شد، موکول کرد. نامبرده در سخنرانی خود مطلب سیاسی مضری بیان نکرد.
نظریه رهبر عملیات: جلسات سخنرانی کانون مورد بحث، با توجه به تعطیلات مدارس و شرکت نویسندگان و گویندگان برجسته نظیر ناصر مکارم شیرازی، مرتضی مطهری و شیخ محمدتقی جعفری رونق خاصی داشت. جلسات سخنرانیهای تابستانه کانون مزبور تقریباً خاتمه یافته است.
رونوشت برابر اصل و اصل در ۱۲۳۰۲۴ میباشد.
ـ فیش به نام مرتضی مطهری بررسی و بایگانی شود. ۱۵/ ۸/ ۱۳۴۸
عبدالعلی مصحف در تأسیس و حمایت از صنایع مختلف، مثل کارخانه حصیر و گلبافت اصفهان، خدمات شایان و نقش ارزندهای داشت. در سال ١٣٥٣، پس از حدود ۱۰ سال تجربه فنی، شرکت عمرانی و ساختمانی ساوران را پایهگذاری کرد که ابتدا با مهندس شهرستانی شریک بود و بعداً عبودیت و دیگران جایگزین شدند.
پس از پیروزی انقلاب، ابتدا مدتی معاون سیاسی امنیتی استاندار اصفهان، مرحوم دکتر محمدعلی واعظی بود و از ۱۹ آذرماه ۱۳۵۸ تا ۱۳مهرماه ۱۳۵۹ (۹ ماه و ۱۴روز) در دوره شورای انقلاب، به سمت استاندار مازندران منصوب شد.
قابل ذکر است، در تاریخ ۱۱ اسفندماه ۱۳۵۸، سازمان رادیو تلویزیون ایران میهمانان سرشناسی داشت و در حال آماده شدن برای پخش یک مناظره چالشی چهار ساعته در جریان اشغال گنبدکاووس توسط مخالفان انقلاب بود. در این برنامه، ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور؛ مهندس مصحف، استاندار مازندران؛ محسن رضایی از سپاه پاسداران و عضو شورای فرماندهی؛ درویش، مسئول سپاه گنبد؛ سرلشکر فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش؛ سرگرد افشار، معاون فرمانده یگان گنبد و درازگیسو، فرماندار گنبد؛ همچنین از کادر مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق نیز فرخ نگهدار، علیمحمد فرخی (علی کشتگر) و جمشید طاهریپور، در این مناظره حضور داشتند. این مناظره تلویزیونی، توفانی و تا حدودی چالشبرانگیز بود و جزو پربینندهترین برنامههای صداوسیما در آن مقطع زمانی به حساب آمد.
پس از آن دوران، مهندس مصحف حوزه سیاست را رها کرد و در اصفهان و تهران به عرصه مدیریت و تبلیغات مذهبی و کار آزاد رو آورد و در استان تهران مسکن گزید. وی در سال ۱۳۶۵، نماینده شرکت گلبافت اصفهان و از مجریان اصلی طرح احداث ساختمان جدید دانشکده مهندسی نساجی بود. همچنین، از مدیران مؤثر شرکت عمران صفه بهشمار میرفت. در اوایل دهه ٧٠ شمسی بهعنوان قائممقام ریاست منطقه آزاد قشم منصوب شد که در همان دوران، انجمن مددکاری کمک به کودکان یتیم را در جزیره قشم پایهگذاری کرد. مهندس مصحف همچنین سالها از مدیران و کارشناسان سازمان تأمین اجتماعی کشور بود.
وی در کنار فعالیتهای اقتصادی، به همکاری و همراهی با امور مراکز و انجمنهای خیریه اهتمام جدی داشت، به همه خدمت میکرد، بدون اینکه توقع جبران و پاداش داشته باشد، از عطوفت و مهربانی سرشار و از خشونت بیزار بود. در امر ازدواج جوانان، کوشا و فعال بود و توان بینظیری در حل اختلافات خانوادگی، معرفی زوجین به یکدیگر و حمایتهای مادی و معنوی در امر ازدواج و اشتغال جوانان داشت. رسیدگی و برطرف کردن مشکلات مردم، بخشی از زندگی او بود و در این کار تبحر و استعداد خاصی داشت.
مجموعه و حجم زیادی از کلاسها و سخنرانیهای ایشان در مقاطع مختلف در قالب نوار، ویدئو و دستنوشته موجود بوده که امید است به همت دوستداران و خانواده ایشان جمعآوری، پیادهسازی و منتشر شود. همچنین بعضی از آثار و سخنرانیهای ایشان در حسینیه حاجیان تهران نیز موجود است.
عبدالعلی مصحف سرانجام در بامداد روز ۱۳ دیماه ۱۳۷۶(چهارم ماه مبارک رمضان) در پی عارضه سکته قلبی، در منزل مسکونی خود در کرج، دار فانی را وداع گفت.
خدایش غریق بحار رحمتش فرماید که تمام عمر، لحظهای از آموزش و آموختن غافل نبود و همواره به فعالیتهای دینی و سخنرانیهای مذهبی در مدارس، دانشگاهها و هیئتها ادامه داد. همیشه کتاب خدا را همراه داشت و در هر فرصتی آن را میگشود و از آن بهرهمند میشد و بهره میرساند. علاقهمند به اهل بیت(ع) و ارادتمند به ولی عصر امام زمان(عج) بود و در ترویج و اجرای دستورات آن بزرگواران اهتمام داشت، برای سادات احترام خاصی قائل بود، در راه خدمت به مردم، از حامیان مؤسسات خیریهای نظیر انجمن مددکاری امام زمان(عج)، ابابصیر اصفهان و کانون علمی و تربیتی جهان اسلام بود و تا اواخر عمر کوتاه ولی پربرکتش، در خدمات عمومی و پیگیری امور و دستگیری از نیازمندان به سر برد و این سیره تا پایان عمر، لحظهای از او جدا نشد.
خدایش بیامرزد.
«چون زین قفس برستی، در گلشن است مسکن/ چون این صدف شکستی، چون گوهر است مردن/ چون حق تو را بخواند، سوی خودت کشاند/ چون جنت است رفتن، چون کوثر است مردن» (مولانا).
منابع:
ـ گفتوگوهای انجام شده با دوستان و خانوادههای مصحف، برهان، جعفری و صلواتی.
ـ «ابابصیر، مؤسسه آموزشی نابینایان»، نشر توانمندان، قم، ۱۳۹۷.
ـ «چراغ فروزان»، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۷۷.
ـ اسناد ساواک، شماره ۴۷۶۸ /۱۰ ـ هـ در ساعت ۱۷:۴۵، مورخ ۲۵ /۶ /۴۸، مربوط به سخنرانی مهندس مصحف در جلسه سخنرانی کانون علمی و تربیتی جهان اسلام.