نسیم عشق، شمیم مریم

دست نوشته ها، سفرنامه و گردشگری

نسیم عشق، شمیم مریم

دست نوشته ها، سفرنامه و گردشگری

درسی از دانش و مسئولیت پزشک

برگی دیگر از زندگی

شرح بیماری و درمان آقای دکتر فضل الله صلواتی


      چند ماهی بود پدر از بیماری درد قفسه سینه، شکایت داشتند، به یکی از دوستان پزشک مراجعه شد، ایشان پس از بررسی، پیشنهاد مراجعه به یک متخصص گوارش را داد، پس از بررسی، دکتر احمد شواخی فوق تخصص گوارش و کبد انتخاب و به ایشان مراجعه شد، نهایتا قرار شد برای تشخیص و تکمیل درمان، روش کلنوسکوپی انجام شود، قابل ذکر است کولونوسکوپی آزمایشی است که برای تشخیص تغییرات یا موارد غیر عادی در روده بزرگ و رکتوم (راست روده) مورد استفاده قرار می گیرد، بدین ترتیب، کولونوسکوپی یکی از روش های شایع برای تشخیص و نمونه برداری پولیپ هاست، ‌که توسط دکتر شواخی در اصفهان انجام شد،‌ نهایتا نمونه به پاتالوژی فرستاده شد و زائده ای در روده مشاهده شد که خوشبختانه خوش خیم ارزیابی، ولی تاکید شد که سریعا ار طریق لاکوسکوپی یا عمل جراحی این زائده برداشته شود، چون با گذر زمان می تواند ایجاد برای فرد ایجاد مزاحمت کند.

با پزشکان زیادی مشورت شد، که برخی عمل جراحی و بی هوشی کامل را برای سن ایشان مناسب نمی دانستند، همچنان با نگرانی پیگیری موضوع بودیم، کتاب پدر با عنوان "تحلیلی از زندگانی و دوران امام رضا(ع)" به تازگی منتشر شده بود و ایشان آن هنگام مشغول کار روی کتاب الغدیر بودند، می گفتند،‌ اجازه بدهیم کارشان را به اتمام برسانند و با این عمل در کارشان وقفه ای ایجاد نشود و انصافا هم عمل سنگینی در پیش بود.

نهایتا رضایت ایشان را جلب و پس از بررسی و راهنمایی دکتر تاجمیر ریاحی، دکتر ربانی و خانم دکتر ادهمی از پزشکان خوب و مشاوره دکتر غلامرضا جعفری،‌ تصمیم بر این شد که عمل جراحی را دکتر محسن محمودیه، فوق تخصصی جراحی لاپراسکوپی که مطبشان در اصفهان خیابان محتشم کاشانی است، در بیمارستان سینا واقع در خیابان شمس آبادی انجام دهند، لاپاراسکوپی (جراحی سوراخ کلید) نوعی عمل جراحی است که به جراح اجازه می دهد بدون نیاز به ایجاد برش های بزرگ در پوست به داخل شکم و لگن دسترسی پیدا کند. عمل لاپاراسکوپی  یا جراحی با حداقل تهاجم نیز شناخته می شود. در حین لاپاراسکوپی می توان از برش های بزرگ جلوگیری کرد زیرا جراح از وسیله ای به نام لاپاراسکوپ استفاده می کند. این وسیله یک لوله کوچک است که دارای منبع نور و دوربین است و تصاویر داخل شکم یا لگن را به مانیتور روبروی جراح منتقل می کند.

در این مدت در تمام مراحل پدر را همراهی می کردم، پس از مراجعه به دکتر محمودیه ایشان را پزشکی حاذق، صبور با آرامش، مسلط و خوشرو دیدم که با انرژی مثبت و با حوصله و احترام با بیماران برخورد می کردند، برخورد منشی ایشان هم بسیار خوب بود، دکتر در کمال آرامش و صبورانه شرح حال بیمار را گوش دادند،‌ آزمایشها را بررسی و راهنمایی لازم را به عمل آورند و بلافاصله تاریخ عمل جراحی را مشخص کردند و راهنمایی های پیش از عمل را یادآور شدند.

‌با مقدماتی که لازمه این نوع عمل است، ‌روز 18 فروردین ماه سال 1401 به بیمارستان سینا مراجعه، مشاوره و معاینه و آزمایشات مقدماتی پیش از بستری از 8صبح تا 12 انجام شد و قرار شد صبح روز یکشنبه 21 فروردین ماه برای عمل جراحی به بیمارستان مراجعه شود. پس از معطلی به علت نبود تخت خالی! نهایتا بیمار در بخش پرستاری بستری و رأس ساعت 14 و 30دقیقه به اتاق عمل منتقل و 2 ساعت عمل و 1 ساعت و 30 دقیقه ریکاوری و به هوش آمدن ایشان به طول انجامید،‌ برای سن 83سال واقعا عمل سنگینی به شمار می رفت، ضمن اینکه ابتدا قرار بود از طریق لاپراسکوپی انجام شود، اما پزشک با رضایت پدر و مناسب بودن شرایط جسمی و آزمایشهای مربوطه، تصمیم به عمل جراحی باز و بی هوشی کامل گرفتند و بدین ترتیب با آرامش و صبوری به اتاق بیهوشی رفتند، و برای ما که پشت اتاق عمل به انتظار نشسته بودیم لحظات طاقت فرسایی بود. و در این مراحل حضور دوستی قدیمی و از کارکنان باسابقه بیمارستان سرکار خانم امینیان بسیار مغتنم و مؤثر بود و با اینکه حجم کارشان زیاد بود، با اطلاع رسانی و همراهی از نگرانی ما می کاستند.

پس از عمل جراحی پدر را برای مراقبت های بیشتر به ICU منتقل و پس از 12 ساعت  تا به ثبات رسیدن شرایط جسمی، روز 22 فروردین 1401 (9رمضان1443) به بخش منتقل شدند، عوارض این عمل برای شرایط ایشان بسیار سنگین بود،‌  نهایتا با گرفتن دستورات لازم مرقبت ها انجام شد و شبها و روزهای سختی را پشت سر گذاشته شد، سیستم گوارش برای بازیابی به زمان نیاز داشت، ایشان با این شرایط باید راه می رفتند و این برای ایشان با توجه به عوارض عمل بسیار سخت بود، ‌تیم پرستاری بیمارستان راهنمایی و کنترل و نظارت خوبی داشتند، بعدها پدر را از طریق جستجوهای اینترنتی بیشتر شناختند و روزهای آخر درد و دلها و شکایتهایی از اوضاع زمانه داشتند و اکثر پرستاران می گفتند که منتظر شرایطی هستند که برای ادامه تحصیل یا زندگی به خارج از کشور بروند.

زمان مناسبی بود در شبهای ماه مبارک رمضان، برای شفای عاجل تمام بیماران دست به دعا برداشته می شد.

به لطف خداوند و دعای دوستان، بعدازظهر روز 27فروردین ماه، پس از نشانه های خوبی از بهبودی، مرخص شدند و دوستانی که به عیادت آمده بودند ایشان را به منزل منتقل کردند. نمونۀ جدید هم مجددا به پاتالوژی ارسال شد که خوشبختانه پاسخ خوب بود.

بدینوسیله از طرف خانواده و دوستاران استاد، از جناب آقای دکتر محمودیه تشکر و سپاسگزاری دارم،  واقعا پزشکی متبحر و مسلطی هستند، کارشان عالی و به صحبتها و نیازهای بیمار توجه میکنند و خیلی خوب راهنمایی می­نمایند و داروهای موثری تجویز می کنند، پزشکی بادانش، متین، ‌موقر و با اخلاق، اصفهان به داشتن چنین عزیزانی افتخار میکند. خداوند سلامتی و در راه خدمت به بیماران به ایشان توفیق دهد.

پس از آن یک ماه هم در منزل بستری بودند که همراهی مادر و خواهر و برادران مراحل بهبودی را تسریع کرد. البته بخیه ها مختصر عفونتی کرد که با نظارت و دستورات پزشک بهبودی حاصل شد.

لازم است از اعضای خانواده که هر روز جویای حال ایشان بودند و صدها نفر از دوستداران و شخصیتهای شهر و کشور که با تماس تلفنی یا مراجعه به منزل و بیمارستان ابراز محبت می کردند تشکر و سپاسگزاری داشته باشم. خداوند به تمام بیماران شفای عاجل عنایت فرماید.


در پایان شعری را که ایشان در یکی از سحرگاهان ماه مبارک در بیمارستان زمزمه می کردند تقدیم حضورتان می کنم، از مرحوم استاد همایی* است:

پایان شب سخن سرایـی                            می گفت ز سوز دل همایی

فریاد کزین رباط کهگل                           جان می کنم و نمی کنم دل

مرگ آخته تیغ بر گلویم                          من مست هوا و آرزویم

روزم سپری شده است و سودا                  امروز دهم نویـــد فردا

مانده است دمی و آرزوساز                      من وعده سال می دهم باز

آزرده تنی، فسرده جانی                           در پوست کشیده استخوانی

با دست نوان وپای خسته                           بار سفر فراق بستــه

نه طاقت رفتن و نه خفتن                           نه حال شنیدن و نه گفتن

جز وهم محال پرورم نیست                      می میرم و مرگ باورم نیست

از بعد شنید و گفت بسیار                          خاموشی بایدم به ناچار

در خوابگه عـدم برنـدم                            لب تا ابد از سخن ببندم


* (استاد جلال الدین همایی یکی از نوابغ و مفاخرزبان و ادب فارسی در 19دیماه1278شمسی، در اصفهان دیده به جهان گشود و در ششم رمضان1400 هجری قمری، برابربا29تیرماه 1359هجری شمسی، روی در نقاب خاک کشید و برای همیشه لب از سخنسرایی فروبست. شعر فوق آخرین مثنوی استاد و  30آبان ماه1358سروده شده بود.)

 وحید صلواتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.