آغاز حرکت
پرواز ما با شرکت هواپیمایی لوفتهانزا آلمان بدون هیچ تأخیری با خدمات عالی انجام پذیرفت، مهمانداران و کادر پرواز با فرم های زیبا، محترمانه و صبور با مسافران برخورد و درخواستهای متعدد مسافران را با مهربانی اجابت میکردند. وسایل رفاه از پشتی و پتوی نازک، تجهیزات پخش فیلم، بازیهای رایانهای، موزیک و نقشه راهنمای پرواز در مونیتور به طور جداگانه در اختیار هر یک از مسافران قرار گرفته بود، از همان بدو ورود تعداد زیادی از بانوان در کمترین زمان، زیرزبانی و با متلک پرانی، حرفهایی میزدند و ضمن برداشتن روسری و تعویض لباسها و آرایششان، تغییر شمایل دادند، گویا از اسارتی سخت به در آمده بودند! و فضا کاملا تغییر کرد. با خود میاندیشیدم که سختگیریها و افراطها و بعضا بی احترامیهایی که در کشور به مرور زمان انجام شده نتیجه این تفریطها بوده است.
و تعداد اندکی با حفظ حجاب غذاهای مخصوص مسلمانان را (به هنگام تهیه بلیت سفارش داده بودند)، تناول کردند که از سبزیجات و بسیار هم خوشمزه و لذیذ بود و البته بسیاری از افرادی که رژیم غذایی دارند هم از این خوراک ها استفاده میکردند که این روزها هم در کشورمان شایع و گاهی مد شده است و اتفاقا برای سلامت مفید است.
فرانکفورت
توقف در فرودگاه بزرگ و مجهز شهر فرانکفورت اولین تجربه حضور در یک شهر اروپایی بود، پنجمین شهر بزرگ آلمان و از مهمترین شهرهای اقتصادی قاره اروپا، با دارا بودن دانشگاهها و آسمان خراشها با نزدیک به 700 هزار نفر جمعیت و همچنین به دلیل دارا بودن برنامههای «رویدادمحور» و نمایشگاههای مناسبتی، در دنیا شهرت خاصی دارد.
در فرودگاه بزرگ فرانکفورت، باید با سرعت عمل، دنبال جستجوی گیت پرواز بعدیت باشی و آماده پاسخ احتمالی به پلیس، در گیت ورودی مجددا کیف های دستی کنترل شد و مایعاتی که همراه ما بود گرفته شد، حتی آب میوهای که در خود پرواز لوفتهانزا به ما داده شده بود! دوغ و لوله خمیردندان، همه دور ریخته شده و پلیس از ما در این خصوص سوالاتی کرد که دچار کمی استرس و معطلی شدیم، حتی همراه داشتن برخی لوازم آرایش تا یک حجمی ممنوع است، و موارد ضروری را باید داخل چمدانهایی گذاشت که مستقیما داخل هواپیما منتقل میشود.
پس از عبور از گیت پلیس و بررسی و کنترلها، مطابق قوانینشان، گذرنامههایمان مهر شد، البته به طور تصادفی از برخی مسافران سوالاتی میشد، از ما درباره میزان اقامت در آلمان، و زمان برگشت و میزان وجوهی که با خود همراه داشتیم و وقتی که به او میزان وجه را گفتیم بدون این که شمارش کند قبول کرد، با این حال در مقابل آن مأمور وجوه را نشان داده و شمارش کردم، و سوالات کوتاهی به زبان انگلیسی مطرح کرد که پاسخگو بودیم، دانستن زبان و پاسخ صادقانه، کوتاه و متناسب با سوال، بدون توضیح اضافی، بسیار اهمیت دارد، پس از بررسیها که حدود یک ساعت به طول انجامید، از راهروهای طویل سالن فرودگاه مجهز فرانکفورت با دنبال کردن علائم و نشانهها به سالن دیگری رفتیم و در مقابل کانتر مشخصی منتظر ماندیم و رأس ساعت مقرر با یک پرواز داخلی (که به هنگام تهیه بلیت از ایران هماهنگ شده بود)، در مدت زمان حدود یکساعت به شهر زوریخ در کشور سوئیس پرواز کردیم، اصلا متوجه تغییر کشور و مرز نشدیم! دقت در فرودگاه فرانکفورت برای بررسی و کنترل مدارک مسافران و سفرها، برای همه کشورهای اروپایی قابل استناد و اطمینان است.
کشور سوئیس
در بسیاری از مناسبات اداری، خانوادگی و رسانهای و حتی تحقیقی، وقتی بر اساس شاخصهایی سخن از بهینهکاوی و الگوبرداری میشود، کشور سوئیس غالبا رتبه ممتاز و نخستین را به خود اختصاص میدهد، بسیاری آرزو دارند برای یکبار هم که شده این کشور کوچک41200 کیلومتر مربعی را از نزدیک ببینند، از رشته کوههای آلپ و پارک ملی سوئیس گرفته تا دریاچهی ژنو و شهر 2000سالهی زوریخ، تعداد جاذبههای گردشگری و اماکن دیدنی این کشور محصور در خشکی، فراوان است، این کشور با پنج کشور فرانسه، آلمان، ایتالیا، اتریش و لیختناشتاین هم مرز است و آمد و شد به این کشورها به آسانی انجام میشود.
پایتخت آن برن و واحد پول آن فرانک سوئیس است. نزدیک به 70درصد این سرزمین را کوههای سربهفلککشیده پوشانده که ۶۰ درصد این منطقهی کوهستانی در کوهستان آلپ واقع است، پنج شهر مهم سوئیس عبارت اند از: بازل، ژنو، برن، لوزان و زوریخ. این کشور ۲۶ کانتون دارد، کانتون ( یکی از انواع تقسیمات کشوری، مثل استان)
۱۷ بخش آن به زبان آلمانی و اهالی ۴ کانتون غربی به زبان فرانسوی صحبت میکنند. ایتالیایی نیز زبان چهار منطقهی جنوبی را به خود اختصاص داده است.
این کشور محصور در خشکی، یکی از مقاصد مورد علاقهی مشتاقان سفر و گردشگری است و در واقع بهشت افراد قانونمنداست، البته به نسبت سایر کشورهای اروپایی کشور گرانی است به خصوص برای توریستها هرچند نباید فرانک سوئیس، یورو یا هر ارز خارجی را با قیمتهای خودمان مقایسه کرد، اما بر اساس درآمدهای خودشان زندگی خوب و رضایتمندی دارند.
در این کشور برای هر نوع سلیقه، تجربهی شگفتانگیزی وجود دارد. برای کسانی که به تماشای مناظر طبیعی علاقهمند هستند، این کشور چیزی از بهشت که استعارهای است برای مکان خوب و راحت، کم ندارد، شاید بتوان مدعی شد برای علاقمندان به عکاسی بهترین نقطهی روی کرهی زمین است، برای علاقهمندان به هیجان و ماجراجویی، انواع قایقسواری، فوتبال، هاکی روی یخ و تنیس از ورزشهای مورد توجه و علاقهی مردم است، به علاوه زیباترین و مشهورترین پیست اسکی جام جهانی داونهی، بیشترین زمینهای گلف اروپا و در مجموع هر گونه تجربه لذت بخش ورزشی است، قابل تجربه است، این کشور زادگاه و پایتخت ورزش های زمستانی است.
کوه و جنگلهای آلپ، رودخانه راین، دریاچههای خیرهکننده، مرتفعترین ایستگاه قطار اروپا، مراتع سرسبز، معماری کمنظیر و برخورداری از بالاترین سطح هنر مدرن، زرق و برقهای زندگی شهری، زیبایی زندگی روستایی پاکیزه، علاوه بر این مقر اروپایی سازمان ملل متحد، سازمان تجارت جهانی، سازمان بهداشت جهانی، کمیساریای عالی حقوق بشر در سازمان ملل متحد، مجمع جهانی اقتصاد، سازمان بینالمللی استانداردسازی (ISO)، اتحادیهی بین المللی فرودگاهها و کتابخانه مجازی شبکه جهانی وب در ژنو قرار دارند.
کوههای آلپ، یکی از عظیم ترین رشتهکوههای مرکز اروپاست که در بخشهایی از کشورهای ایتالیا، فرانسه، اتریش، آلمان، سوئیس، اسلوانی و لیختناشتاین و موناکو قرار گرفته است.
بلندترین چکاد (قله) این رشته کوه «مون بلان» با بلندای ۴۸۱۰ متر در میان کشورهای فرانسه، ایتالیا و سوئیس جای گرفته است، رودخانه راین به عنوان شریان وحدت میباشد و خطوط مرزی و سیاسی و فرهنگی محسوب میشود، بلندترین یخچال کوهستان آلپ به طول ۱۴ مایل که میراث جهانی یونسکو نیز به شمار میرود، در سوئیس قرار دارد.
رود راین با ۱۳۲۰ کیلومتر درازا، از طولانی ترین و مهمترین رودهای اروپاست، ریزشگاه آن، دریای شمال است که از کوههای آلپ سرچشمه میگیرد و در سوئیس و آلمان به پاکیزگی و طراوت آن افزوده میشود.
بعد از سوئد، سوئیس بالاترین سن امید به زندگی در اروپا را دارد. مردم این کشور خیلی آرام و مؤدب هستند، و بیشتر آنها دارای مذهب کاتولیک و پروتستان هستند.
سوئیس دارای سابقهی طولانی بیطرفی در مناسبات سیاسی و نظامی است و اولین کشوری است که دموکراسی مستقیم را که شامل دادخواستهای عمومی و همهپرسی میشود، اجرا کرده است.
برای دوستداران شکلات، شیرینترین سفر خواهد بود، مغازههای تخصصی فروش شکلات زیبایی خاصی داشت و مردم این کشور سالانه مبلغ زیادی را صرف خوردن شکلات میکنند. اولین شکلات تختهای جهان را حدود 200سال پیش در همین جا تولید شده است.
کشاورزی و باغداری جایگاه خاصی در این کشور دارد و با استفاده از سیستم مکانیزه، بیشترین بهره برداری را از زمین به عمل میآورند. لبنیات سوئیس بینظیر است، صدها شاید به جرأت بتوان گفت هزاران نوع پنیر دارد که بسیار لذیذ است، از پنیر کپک زده استفاده شد که بسیار هم گران بود.
این موارد گوشهای از آن چیزی است که سوئیس را از سایر کشورهای جهان متمایز میکند. این کشور به معنای واقعی کلمه، زیبا، آرام و منظم میباشد.
ناگفته نماند چون مدتی در شمال ایران زندگی کرده بودم، مناظر طبیعی زیادی در این کشور برایم آشنا مینمود و احساس میکردم این زیباییها را قبل از این در جایی دیدهام و متوجه شدم که در شمال ایران مناظر و جلوههای طبیعی زیبایی هست که به جرأت میتوان گفت به زیباییهای این کشور پهلو میزند، اما نبودن مدیریت، بی توجهی به محیطزیست توسط عدهای از مردم و بیبرنامه بودن مسئولین، کمبود امکانات رفاهی و... باعث شده است که این زیباییها تحتالشعاع سودجوییها و بی مسئولیتیها قرار گیرد و فرصتها را به تهدید و آسیب تبدیل کند و نتوان از ظرفیت فوقالعاده گردشگری این مناطق زیبا بهره گرفته شود و در سالهای اخیر که از کشورهای عربی گردشگران زیادی می آمدند، متأسفانه بسیار کاسته شده است.
ورود به زوریخ
در بدو ورود پس از معطلی و استرسی که بیشتر به خاطر ضعف زبان و همراه داشتن مایعات در چمدان ها در فرودگاه فرانکفورت بر ما وارد شد، با یک پرواز به مقصد فرودگاه مجهز kloten زوریخ، به کشور سوئیس وارد شدیم، با اینکه از کشوری دیگر آمده بودیم به واسط قراداد شنگن بدون هیچ تشریفاتی، وارد فرودگاه زیبای زوریخ شدیم، حضور پلیس در فرودگاه ملموس نبود، دکترنصیر با شادی به استقبالمان آمد، و پس از تحویل بار به شیوه اروپایی بدون دیده بوسی، با ما مصافحه شانه به شانه کرد.
زوریخ بزرگترین شهر کشور سوئیس و مرکز ایالت زوریخ است، فرودگاه زوریخ که در نزدیکی شهر است، بسیار زیبا با فروشگاههایی مملو از اجناس متنوع، محصولات بسیار خوب، پاسخگوی تمام سلیقههاست که ظاهرا تعطیلات پایان هفته که فروشگاههای داخل شهر تعطیل است، مردم شهر هم برای برخی خریدهای خود به آنجا هم مراجعه میکنند، به خصوص اینکه قیمتها در سراسر کشور مشخص و ثابت است و شما با آرامش و خیال آسوده خرید میکنید، دکتر نصیر هم مقداری شکلات و پنیرمخصوص و گران کپک زده خریداری کرد و برای صرف صبحانه راهی منزل ایشان شدیم و همسرشان با رویی گشاده به استقبالمان آمد، با اینکه از اصفهان که حرکت کرده بودیم 14 ساعتی در مسیر بودیم با ورود به این کشور هیچ احساس خستگی نداشتیم، پس از احوال پرسی مقدماتی به پارک اطراف منزل به گشت و گذار پرداختیم، مردم در حال ورزش بودند و به ما سلام میکردند و ناهار روز اول را با قرمه سبزی خوشمزه و پس از آن صرف یک قهوه دلچسب شروع کردیم.
طی روزهای آتی دکتر نصیر و زهرا خانم همسرشان که آن روزها فراغتی داشتند طی روزهای اقامت، با محبت همه شهر را به ما نشان دادند.
وقتی وارد شهر شدیم در نگاه نخست زوریخ را تمیز، منظم و قانونمند یافتیم، مردمانی مؤدب، شیکپوش و به اصطلاح جنتلمن هستند. ترنهای مدرن و لوکس به مرکز شهر و ایستگاه راهآهن دسترسی داشت و همه سعی میکردند از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند و این یک فرهنگ غالب بود.
فروشگاههای کوچک و بزرگ واقعا دیدنی بود و ساعتها بدون خستگی میتوانستید ببینید و قدم بزنید، نرخ اجناس به فرانک سوئیس بر چسب خورده ولی بعضا یورو هم میپذیرفتند. اگر یورو میگرفتند، باقیمانده پول را به فرانک پس میدادند. فروشندهها بسیار مودب و خوش برخورد بودند، ما هم یکی دو عدد چاقوهای سوغات این کشور را خریداری کردیم.
در فروشگاهی در طبقهای که مخصوص کودکان و نوجوانان بود، ابتکار خاصی جلب توجه میکرد، به این صورت که جعبهها یا پاکتهای بزرگ و شکیلی با طرح های متنوع طراحی و در گوشهای قرار دادهاند که در هنگام تولد کودک، پدر و مادر، بستگان یا میهمانانی که به جشن تولد دعوت شدهاند با ارائه آدرس توسط والدین کودک، به آن فروشگاه مراجعه و کادویی را خریداری میکنند، و البته به محتویات درون جعبه نگاه میکنند که هدیه تکراری خریداری نکنند، کاری بسیار جالبی بود کودک متوجه نمیشود که میهمانان چه خریدهاند و میهمانان هم بابت نوع جنسی که خریداری کردهاند رودربایستی ندارند، البته فروشگاه به خریدار رسید میدهد بدون مشخص شدن قیمت و نوع جنس البته اگر هدیه بزرگتر از جعبه باشد کارتی درون جعبه گذاشته میشود که مثلا نوشته دوچرخه یا اسکیت یا....
در مرکز شهر بازارچه محلی اجناس دست دوم با نظم و ترتیب برپا بود و در طی سفرمان از این بازارها در بیشتر کشورهای اروپایی دیدن کردیم و به قول معروف از شیر مرغ تا جان آدمیزاد! در آن یافت میشد و خیلی ساده برپا و پایان روز جمع آوری میشد.
مشاهده کردم یهودیهای ساکن زوریخ در محلهای با پوشش خاص حضور دارند و چون سایر شهروندان زندگی آرام و برابری دارند.
در خیابان در قسمتی در شهر، با فواصلی مشخص کنار مغازهها تعدادی از زنان برای مدل یا جلب مشتری ایستاده بودند.
یکی از برنامههای ما رفتن به مرکز شهر و دریاچه زوریخ بود، دریاچهای پر آب که قابل کشتیرانی است و زیبایی خاصی به این شهر بخشیده است، کشتیها و قایقهای زیادی در اسکله این دریاچه پهلو گرفتهاند، تعداد زیادی پرندگان دریایی و مرغابی روی آب دریاچه شناورند که زیباییهای مناظر طبیعی را دو چندان میکند که دقایقی به نان دادن آنها پرداختیم.
توریستهای زیادی از ملیتهای مختلف در بوستان مجاور این دریاچه نشستهاند و یا در حال قدم زدن بودندو از زیباییهای مناظر موجود لذت می برند.
یک خیابان معروف که راسته مد و Fashion میباشدT همیشه پر رفت آمد است، این مهمترین خیابان زوریخ است، شعب بانکهای معروف سوئیس در آن قرار داد، کارمندان شیک پوش با کت و شلوار و کراوات مشغول کار بودند، همچنین پاساژها و فروشگاههای تخصصی متعدد فروش ساعت در این خیابان کاملا مشهود بود، با مارکهای مشهور ولی برای ما گران بود، ساعتهای ساخت سوئیس شهرت جهانی دارند.
ما از طریق بلیت روزانهای که تهیه کرده بودیم سوار کشتی کوچکی شدیم که مسافران را به طور زیگزاگ به مناطق کوچک حاشیه شهر منتقل میکرد و هر کس در هر منطقه یا ایستگاهی که قصد داشت پیاده میشد، اما چون ما به صورت تفریحی رفته بودیم حدود یکساعت رفت و برگشت ما به طول انجامید که میان راه هم کافی شاپ کشتی با پذیرایی مناسب فعال بود.
بر پایه نظر سنجیهای متعددی که از سال 2006 تا 2008 انجام شده زوریخ شهری با بهترین کیفیت زندگی در جهان شناخته شده است، از لحاظ رفاه اجتماعی و استانداردهای زندگی همیشه جزو سه شهر برتر دنیا، امنیت و آرامش این شهر فوقالعاده است و از آن به عنوان بهشت کوچک اروپا نیز نام برده میشود. این شهر مرکز اصلی تجاری- بازرگانی و فرهنگی سوئیس و گاهی پایتخت فرهنگی سوئیس خوانده میشود.
بزرگترین ساعت کلیسا در اروپا هم اینجاست. روی یک برج که از خیلی از جاهای شهر قابل دیدن است، مهمترین نقاشیهای روی شیشه جهان، بر روی شیشه های کلیسای فرامونستر زوریخ انجام شده که گردشگران زیادی برای دیدن این نقاشیها به این کلیسا میآیند و عکس میاندازند. یکی از بزرگترین تاکستانهای سوئییس در اطراف زوریخ قرار دارد، نِمادها، تندیسها و مجسمههای زیادی در خیابانهای زوریخ و حوالی دریاچه وجود دارد از جمله یکی از اینها مجسمه اختاپوس هشتپای آلمانی است که با پیشگویی نتایج مسابقات فوتبال جامجهانی فوتبال در آفریقای جنوبی، سر و صدای زیادی به پا کرده بود.
مهمترین و جالب ترین قسمت بازدیدها دیدار از دانشگاه دولتی زوریخ بود که در عین حال بزرگترین دانشگاه این کشور است با معماری زیبا و حدود 26000 دانشجو در مقاطع مختلف تحصیلی در حال حاضر این دانشگاه دارای دانشکدههای هنر، اقتصاد، حقوق، علوم پزشکی، علوم کاربردی، الهیات و فلسفه است، بسیاری از برندگان جوایز نوبل از اساتید و دانشجویان این دانشگاه هستند.
در این سفر مشاهده کردیم که در غرب، فضای مدارس و دانشگاهها و کتابخانهها با اسلوب و معماری زیبای و برنامهریزی صحیح احداث میشود، تا چشم و عقل علمی تحریک شده و نبوغ متبلور شود، به هر کس نگاه میکردی سرشار از انگیزه و صرفا به جهت علمآموزی آمده بود نه مدرکگرایی! مگر میشود دانشگاه و کتابخانه را بی اهمیت قلمداد کرد؟ قرار است کسانی که از این مکانها فارغالتحصیل میشوند جامعهساز و فرهنگساز کشورهایشان باشند، کسی با دید کاسبی و تجارت به این موارد نگاه نمیکند. بدون شک همه مخلوقات جهان به یک اندازه با استعداد نیستند، در هیچ کجای دنیا کسی بیهوده دانشمند و نابغه نمیشود، مهم این است متولیان آموزش و پرورش هر جامعه چه شرایطی را برای ملتهای خود فراهم کنند تا آنها استعدادهای خود را بروز دهند.
کلاسهای مجهز و دانشجویان مستعد و علاقمند، سالنهای مطالعه زیبا همراه با نوشیدن قهوه و مباحثه اساتید و دانشجویان در میزهای مخصوص تالارها، نشان از یک محیط فرهنگی مفید میداد.
واقعا دل کندن از این فضا بسیار سخت می نمود، با همسرم مریم آرزو کردیم ای کاش فرزندانمان در چنین دانشگاهی درس بخوانند و در سازندگی و توسعه کشورشان مؤثر باشند.
متأسفانه به علت کمی وقت و اقامت کوتاه در زوریخ نتوانستیم با مردم شناسی، آداب و رسوم و فرهنگ شهروندان سوئیسی بیشتر آشنا شویم و با یک دنیا افسوس و دریغ با این شهر رؤیایی خداحافظی نمودیم، مدتها وقت لازم است که یک فرد خارجی با مردم منطقهای و آداب و رسوم آنها آشنا شود.
شهر خور (شور) chur
شهر شور در بخش پلوسور، در ایالت گروپوندان در جنوب شرقی کشور سوئیس واقع شده که حدود 32 هزار نفر جمعیت دارد و یکی از مقاصد سفر ما بود، شهری فوق العاده زیبا که گفته میشد بیشترین آفتاب را در طول سال دارد، به همین خاطر در سوئیس افرادی که از بیماری افسردگی رنج میبرند یا دچار بیماریهای عصبی و روانی هستند برای استراحت به آن سفر میکنند.
ساعتی در بافت قدیم این شهر قدم زدیم و از کلیسا و کوچههای سنگ فرش شده و مغازههای کوچک دیدن کردیم، کلیسای بسیار زیبا و جذاب داشت، در گوشهای دیگر از شهر یک فروشنده، وقتی متوجه شد ایرانی هستیم به طرفمان آمد و گویا مدتهاست هم صحبت نداشته با ما ساعتی گفتگو کرد و هر چه خواست دل تنگش گفت و شنید، او که دیدگاه مثبتی به ایران داشت دلتنگ بود و با صحبت با ما لختی آرام شد.
پیرامون شهر شور، طبیعت و کوههای بی نظیر و زیبا، امکانات ورزشی میسر است و در همه قسمتها آب چشمهساران با شبکه و کانال برای آشامیدن و شستشوی دست و صورت، مورد استفاده مردم است.
از طریق یک خط تله کابین که کابینهای بسیار بزرگی داشت، به همراه دوچرخه سوارها به بالای کوه آلپ منتقل شدیم. از نظر ما بلیت آن گران بود! و ابتدا بانوان و آقایان و سپس آنها که سگ همراهشان بود و آنگاه دوچرخه سوارها با دوچرخههاشان از کابین خارج شدند.
بدین ترتیب پا روی کوههای آلپ گذاشتیم، در خاطرات دوران کودکیمان کارتونی بود به نام «بچههای کوه آلپ» که نخستین بار ما را با نام «کوه آلپ» آشنا کرد و وقتی به یکی از این کوهها رفتیم، گویا ما هم در دامنه این کوهها زندگی کرده و خاطره داریم.
این کوهها بسیار زیبا بود و ما فکر میکردیم در طبیعت رویاها هستید، شهر زیبا و آرام خور از بالای کوهستان بسیار زیبا جلوهگری میکرد، هوای خنک و تازه متراکم بود، بخشی از دامنه گلهای معطر دارویی روئیده بود، گاوهای زیادی در دامنه کوه به چرا مشغول بودند، هوا معتدل و خنک و نسیم معطر شمیم گلها و گیاهان کوهی، روحمان را تازه میکرد، غذا و نوشیدنی که از قبل تهیه کرده بودیم را مصرف کردیم و پس از خوردن یک قهوه و بستنی، به گشت و گذار به دامنه کوه پرداختیم، دامنه کوه که بسیار تمیز و نظیف بود، البته صاحب فروشگاه هم به جهت استفاده از سرویس بهداشتی و نشستن روی نیکمتها، با اوقات تلخی با ما برخورد نکرد!
بوفهای در گوشهای بود که آب معدنی و موارد غذایی داشت، فروشندهای ندیدم اما چون قیمتها مشخص بود هر کس هر چه می خرید پول آن را در جعبه میگذاشت و می رفت.
دلمان میخواست همانجا بمانیم، دوچرخه سوارهای حرفهای که با کابین دوچرخهها را بالا آورده بودند، از شیب های تند قله کوه از میان جنگل از مسیرهای مشخصی به پایین نزول میکردند.
ما تصمیم گرفتیم به هنگام بازگشت اسکوترهای سه چرخ که ارزان هم بود کرایه کنیم، چون به تعدادمان نبود صبر کردیم، با اینکه متقاضی استفاده زیاد بود، یکساعت بعد متصدی مربوطه با مسئولیت پذیری دنبال ما گشت و در کافه پیدایمان کرد و گفت میتوانیم حرکت کنیم و این برایم بسیار جالب بود، ناگهان متوجه شدیم هیچ کدام پول همراه نداریم و کیفها را در ماشین جا گذاشتهایم، متصدی مربوطه گفت نگران نباشید، حتی شماره کارت اعتباری هم نداد، بلکه اعتماد کرد و گفت به فلان آدرس، پول را برایم پست کنید و با لبخند ما را برای حرکت هدایت کرد، از این همه رفتار مسلمانی گیج و شگفتزده شده بودیم، خلاصه با هیجان و سرو صدا با چهارچرخهای اسکوتر که فرمان و ترمزی هم داشت از مسیرهای مشخص شده شیب کوه را پایین آمدیم و یک تجربه بیادماندنی برایمان باقی گذاشت، و فردای آن روز میزبان به سرعت پول متصدی را پست کرد.
در جنوب شهر خور، شهر زیبای «سَنت موریتز» درهی انگادیندر که در ایالت گراوبوندن قرار دارد، این شهر مهد گردشگری کوهستان آلپ به شمار میرود. این اقامتگاه زمستانی که از اواسط قرن نوزدهم میلادی همواره ثروتمندان و افراد مشهور را به سوی خود کشانده، یکی از شناختهشدهترین مقاصد گردشگری در اروپا است به خاطر در اختیار گذاشتن امکانات ورزشی نظیر اسکی، اسنوبرد، اسکیت روی یخ (در تابستان در میدانهای یخ مصنوعی انجام میشود)، پیادهروی و دوچرخهسواری در کوهستان، شهرت دارد.
شاه سابق ایران محمدرضا پهلوی نیز اقامتگاهی در این منطقه داشت که به همراه خانواده برای استفاده از ورزشهای زمستانی استفاده میکرد، نام ویلای او «ویلای سوورتا» بود که در دهه ۱۹۶۰ میلادی ساخته شده بود.
سنت مورتیز به خاطر میزبانی دو دوره المپیک زمستانی یعنی دورههای بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۲۸ و بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۴۸ معروف است. بلندترین نقطه شرق آلپ یعنی پیز برنینا در چند کیلومتری جنوب این شهر واقع است.
بخشهای ابتدایی فیلم مردی که زیاد میدانست به کارگردانی آلفرد هیچکاک در این شهر فیلمبرداری شدهاست در جنوب شهر خور شهر زیبای سنت موریتز واقع شده است.
به هنگام بازگشت به زوریخ از آرامش رانندگی مردم لذت بردیم، با توجه به اینکه آخرین روز تعطیلی بود کمی با تراکم ترافیک مواجه شدیم، بیشتر خودروها شخصی یا کاروان یک یا دو دوچرخه به قسمت عقب خودرو متصل کرده بودند، مناظر زیبای خیره کننده ما را در خود فرو برده بود، پیامهای گاه و بیگاه آخرین وضعیت ترافیک سکوت را میشکست، پیش از ورود به زوریخ با اینکه با ردیاب GPS حرکت میکردیم، حجم ترافیک زیاد بود، ولی به خوبی مدیریت میشد که شلوغی به داخل شهر کشانده نشود.
آبشار راین
یکی از برنامههای تفریحی که میزبان مهربان برای ما تدارک دیده بود، بازدید از بزرگترین آبشار اروپا، و جاذبه طبیعی شمال کشور سوئیس بود، آبشارهای راین(Rheinfall) که یکی از جاذبههای طبیعی زیبای این کشور و اروپا است، تصور کنید بساط منقل و کباب را آنجا برپا کنید و جوجه کباب به سبک ایرانی در کنار راین نوش جان کنید.
ابتدا از آبشار بازدید کردیم، همه چیز مکانیزه بود پارکینگها برای نوع خودرو یا افراد معمول مشخص، فروش بلیط مکانیزه و بنده که کسی را ندیدم که در این مجموعه کار کند.
در اطراف آبشارهای راین، زمین بازی برای پیادهروی و صخره نوردی برای کودکان و نوجوانان وجود داشت. همچنین فروشگاههایی برای خرید هدایا نیز پیش بینی شده بود که چاقو، ساعت، شکلات، زنگوله و.... محصولات سوئیس را عرضه میکردند.
ابتدا تصورم مشاهده یک آبشار مرتفع بود، کشور عزیزمان به دلیل کوهستانی بودن 186 آبشار دارد که در شمار دیدنیترین جاذبههای گردشگری ایران هستند، از جمله: لاتون در (گیلان، شهر آستارا که بلندترین آبشار ایران به ارتفاع 105 متر است)، سمیرم (اصفهان)، یا مارگون (مرز استانهای فارس و کهکیلویه)، البته ما هم یک آبشار راین در کرمان دامنه کوه هزار داریم که آن هم دیدنی است و...
اما شما نباید در سوئیس انتظار آبشارهای مرتفع را داشته باشید که این آبشارها برای ارتفاع خود شناخته شده نیست، (حدود23 متر) و بیشتر پهنای آن تماشایی و طولانی است (حدود 150 متری) و حجم این آب در تابستان، 600 متر مکعب است، قطرات پخش شده از این آبشار رنگین کمان بسیار زیبایی را در اطراف خود ایجاد میکند که منظرهی جذاب و چشمنوازی دارد، میتوانید با قایق سواری با پرداخت قیمتهای متفاوت، به اطراف یا نزدیکترین قسمت به آبشارها بروید تا لذتتان مضاعف شود(در فصل تابستان)، همراه داشتن بارانی، مفید خواهد بود که خیس نشوید.
برای دسترسی آسان، متولیان مسیرهایی را برای گردشگران فراهم کردهاند که هیچ دغدغهای نداشته باشند، مستقیماً از زوریخ، امکان دارید که با قطار از آبشار و قلعهی نظامی مونوترا که در قرن 16 میلادی ساخته شده است بازدید کنید، همچنین میتوانید در کنار دریا به سمت نویهاوزن قدم بزنید
پارکی به نام ادونچر (Adventure) نیز در ساحل شمالی آبشارهای راین وجود دارد که یکی از منحصر به فردترین
پارکهای طنابی بوده و تمام افرادی که به ماجراجویی و هیجان علاقه دارند، میتوانند از درختی به درخت دیگر سُر بخورند و منظرهی خیره کنندهی آبشارهای راین را نیز مشاهده کنند.
پس از بازدید و سپاس خدا از مشاهده این همه زیبایی و طراوت، آن سوی رودخانه مقابل آبشار، بساط پیکنیک را به راه انداختیم، البته برای دسترسی به آن سوی آبشار به وسیله خودرو چند کیلومتر دور زدیم، تنقلات و میوه به همت زهرا خانم همسر دکتر نصیر برپا شد، خانمها از شب گذشته جوجهها را در موادی خوابانده بودند، ما هم از فروشگاه عربها نان نزدیک به نان تافتون ایرانی خریده بودیم، منقل سیار را آتش کردیم و در نسیم روح افزا و خنک آبشار، جوجهها کباب شد، و عکسهایی به یادگار گرفتیم.
کمی هم داخل آب پاکیزه و تمیز رودخانه راین قدم زدیم و برای مطایبه و طنز در حین نان دادن به مرغابیها، یکی را گرفتم و البته زود آزادش کردم که سروصدای عجیبی به راه انداخت که دکتر نصیر گفت دیگر اینها تا چند نسل نزدیک انسانها نمیشوند! خانمها هم تشری به بنده زدند که این کار چه بود! در نهایت با طی کردن یک روز مفرح، محیط را پاکسازی و به زوریخ بازگشتیم.
در مسیر زوریخ – فرایبورگ
بعد از یک اقامت به یادماندنی در شهر زوریخ، وقت آن بود که عازم کشور آلمان بشویم، مقصد شهر فرایبورگ در جنوب غربی آلمان، از طریق اینترنت به راحتی بلیت هر وسیله نقلیهای را که تمایل دارید خریداری میکنید، ارزانترین قیمت حمل و نقل مربوط به اتوبوس بین شهری بود که حدود 12یورو برای هم نفر بود، هر چه برای خرید زودتر اقدام شود، قیمت ارزان تر هم میتوان پیدا کرد.
از زهرا خانم و دکتر نصیر به جهت میهمان نوازی و همراهیشان تشکر و سپاسگزاری کردیم، با مشایعت آنها به پایانه مسافرتی زوریخ رفتیم، ترمینال اتوبوسهای خارج شهر خیلی بزرگ نبود، رانندهها که احتمالا اهل اروپای شرقی بودند، کمتر زبان سوئیسی و انگلیسی میدانستند، هرکس زودتر آمده بود هرجا که میخواست مینشست! من و همسرم ابتدا نتوانستیم در کنار هم جایی داشته باشیم، مسافران حاضر نمیشدند جای خود را عوض کنند، به شخص هندی که کنارم نشسته بود گفتم اجازه دهد تا همسرم کنارم باشد، گفت: نه من ترجیح میدهم در کنار پنجره باشم. تا در نهایت با پیاده شدن فردی که پاسپورت همراه نداشت، توانستیم در کنار هم بنشینیم.
چون بیشتر مردم اروپا از ترن برای حمل و نقل استفاده میکنند تا بتوانند کارهای مطالعاتی خود را در میان راه انجام بدهند، این طور به نظر می رسید که بیشتر افراد غیربومی از اتوبوس استفاده میکنند، اما رأس ساعت حرکت انجام شد، اتوبوس مجهز به اینترنت بود، البته نظم و راحتی اتوبوس های کشور خودمان را نداشت.
چند بار اتفاق افتاد در صندلی اتوبوس بین شهری، یا ترن و هواپیما از همسرم جدا قرار گرفتیم، عموما مردم در این کشورها خود را ملزم نمیدانند جای خود را به همراه مسافر بدهند، البته مسافر هم معمولا چنین خواستهای ندارد، اما برای ما کمی سخت بود، در هر صورت ما راهی پیدا کردیم، در پرواز لوفتهانزا با همراهی یک ایرانی توانستیم کنار هم بنشینیم.
مسیر بین راه زوریخ – فرایبورگ فوقالعاده بود، رودخانهها، خانههای زیبای روستایی، مزارع و.... ما را محو تماشای مناظر بینظیر و چشم نواز کرده بود، همان موقع بچهها از طریق یکی از نرم افزارهای شبکه مجازی تماس داشتند، گفتند در اصفهان هوا حدود 40درجه بالای صفر است، از طریق گوشی همراه، بچهها برای دقایقی در اتوبوس با ما همسفر شدند و بزرگراه و اتوبان و مناظر کوه و جنگ را نگاه میکردند به خصوص دختران و پسران شاد را در اتوبوس دیدند که بیشتر مطالعه میکردند و حتی دختر کوچکترم از طریق تماس ویدئویی با آنها ارتباط برقرار کرد، برایشان دست تکان داد و آنها نیز با مهربانی پاسخ او را میدادند، آنجا یک لحظه به این فکر افتادم که فرزندان ما به خصوص دختران چقدر از نظر اجتماعی محدودیت و محرومیت دارند، در جامعه باید همواره با احتیاط حاضر شوند، فقر حرکتی دارند، آنگونه که لازمه سنین نوجوانی است شاد نیستند، بحران و سختی اشتغال، ازدواج، کنکور و دانشگاه و...از همان ابتدا انرژیشان را میگیرد، برخی را افسرده میکند، اما نوجوانان آن دیار با اختیار و بدون پیش داوریها و انتظارات والدین و اقوام و دوستان هر آنچه تمایل و علاقه دارند انتخاب میکنند و دولت و جامعه هم از آنها حمایت میکند و مشاهده میکنیم که موفق هم هستند، آیا از خود نپرسیدیم از کدامین الگوی تربیتی بهره بردهاند که نتایج قابل دفاع و درخشان از بعد کلان کشوری و فردی شامل حالشان شده است!؟ ما همواره از آنها تابوی دشمن ساختهایم و اخبار منفی شان را در ایران پخش کردیم و...
در طول مسیر شاهد حجم ترافیک سنگینی بودیم و این مسیر کوتاه را تا بعد از مرز آلمان چند ساعت طی کردیم.
در مرز آلمان و سوئیس، پلیس وارد اتوبوس شد وضعیت ظاهری و پاسپورتهای تمام مسافران را بررسی کرد، پلیسهای مرزی اختیارات زیادی دارند و اگر به فرد یا افرادی مشکوک شدند میتوانند اجازه عبور ندهند.
به سرعت پاسپورتها را چک کرد و از برخی سوالاتی کرد و خارج شد و نهایتا ما پایان روز در فرایبورگ بودیم، ایستگاه اتوبوس در کنار ایستگاه راه آهن بود و عمویم دکتر محمدصلواتی ساکن فرایبورگ به استقبالمان آمده بود.
در بیشتر شهرها مشاهده شد که ایستگاههای: قطار، اتوبوس، کشتی به جهت آسایش و رفاه مسافران و شهروندان در نزدیکی هم تعبیه شده و وسایل حمل و نقل عمومی مسافران را به مرکز و هر نقطه شهر به سهولت و سرعت منتقل میکنند.
با رانندگان دیگر هم میتوان همسفر شد! یکی از گزینههای ارزان سفر کردن در آلمان، همسفر شدن با رانندگانی است که ماشین خود را برای سفر به اشتراک میگذارند. (Mitfahrgelegenheit)، به این معنی که شما مقداری پول که معمولا کمتر از بلیط وسایل نقلیه دیگر است، با توافق به راننده میپردازید و در طول سفر با او همسفر میشوید، با اینکار سفر برای راننده و مسافران مقرون به صرفهتر است و هم از نظر محیط زیستی چون حداکثر چهار نفر با یک ماشین سفر میکنند و خودرو تکسرنشین نیست، علاه بر این با هم صحبتی از تجارب هم استفاده میکنید و در رانندگی به او کمک میکنید، بدین ترتیب خطرات و خستگی کمتری متوجه راننده میشود.
بدین منظور باید ابتدا در سایتهایی عضو شوید یا درخواست همسفری کنید، اگر هم خودرو دارید، میتوانید آن را به اشتراک بگذارید که ما به دلیل ضعف در زبان، از این گزینه پرفایده بی بهره شدیم.
نمونه این سایتها: https://www.blablacar.de میباشد، البته سایتهای دیگری هم وجود دارد، مهم این است که شما به مدد استفاده خوب از تکنولوژی هیچگاه دچار استرس و سردرگمی نخواهید شد.