ورود ما به آلمان با شهر زیبای فرایبورگ در جنوب غربی آلمان آغاز شد، بی مناسبت نیست در مورد آلمان نکاتی کلی را عرض کنم تا با بنده همسفر شهر فرایبورگ شوید.
قبلا شنیده بودم که آلمانیها مردمانی خشک و تا حدودی ماشینی هستند و غالبا نگاه مثبتی به مردم آلمان (در مقایسه با مردم کشورهای اروپای غربی) وجود نداشت، اما به طور کلی به جز موارد استثنایی، ما اینگونه برداشت نکردیم، حداقل با مسافران و گردشگران، در نقاط دیدنی، فروشگاهها، رفتارها بسیار مودبانه و وظیفه شناسانه بود، در چرخش امور شهرها، نظم و برنامه ریزی کاملا مشهود بود.
آلمان با حدود 81 میلیون نفر، پرجمعیت ترین کشور اتحادیه اروپاست و پایتخت آن برلین است، جنگ جهانی اول و دوم ضربات مهلکی به آلمان وارد ساخت، تعداد آلمانیهایی که فقط در جنگ استالینگراد به دست روسها کشته شدند، بیشتر از تعداد کشتهشدگان آلمانی است که در طی جنگ جهانی دوم بهدست آمریکاییها کشته شدند، اما جنگ برای آنها بستری برای تولدی دوباره و سازندگی با تمام قوا بود که در سفر به هر نقطهای از آلمان در خصوص این تحولات، شواهد زیادی را لمس کرده و صحبتهائی خواهید شنید.
کشوری که بیشترین آسیبها را از جنگ متحمل شد و سختیها دید و رنجها رسانید، اما پس از جنگ، با سیاستگذاریهای درست و سخت کوشی و همراهی مردم طی سالها از بحرانها عبور کرد و جزو اقتصادهای برتر جهان شد، امروز آلمان بزرگترین اقتصاد اروپا و جایگاه چهارم تولید ناخالص داخلی است، یک کشور پیشرو و نوآور و همچنین سرمایهگذار در پروژههای تحقیقاتی و جذب نخبگان علمی و از بنیانگذاران اتحادیة اروپا و حوزه یورو است، محصول اول صادراتی آلمان عبارتند از: خودرو، ماشینآلات، محصولات شیمیایی، محصولات و تجهیزات الکتریکی، مواد دارویی، تجهیزات حمل و نقل، محصولات خوراکی و پلاستیکی و...
دیوار برلن: دیوار برلن نام دیواری به طول ۱۵۵ کیلومتر و به ارتفاع ۲ متر بود که پس از خاتمه جنگ جهانی دوم و شکست حزب نازی، حزب حاکم بر آلمان تأسیس شد. این دیوار در سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ بهمدت ۲۸ سال شهر برلین را به دو منطقه شرقی و غربی تقسیم کرده بود این دیوار اصلیترین نماد جنگ سرد بود که به پرده آهنین مشهور شد، در «شب بلورین» در سال ۱۹۸۹ دیوار برلین فرو پاشید که فصل جدیدی برای مردم آلمان بود و امروز بخش هایی از آن مورد بازدید گردشگران قرار میگیرد و شهروندان دست به دست هم با پرداخت مالیات، عقب افتادگیهای موجود غرب دیوار (آلمان غربی) به سرعت در دست انجام است.
اینکه آلمان دارای یکی از قویترین اقتصادهای دنیا بوده و سالانه میلیونها دلار صرف نیروهای نظامی خود میکند، اما ارتش این کشور در سالهای اخیر افت محسوسی داشته است. البته گفته میشود که افت ارتش آلمان بدلیل بر سرکار آمدن افرادیست که پس از جنگ جهانی دوم و در دهه پنجاه و شصت میلادی به دنیا آمدهاند و هیچ علاقهای به جنگ و شکست خوردن از نیروهای نظامی بزرگ دنیا ندارند. از سال 2011 نیز خدمت اجباری (سربازی) در این کشور لغو شده و افراد علاقه زیادی برای پیوستن به ارتش از خود نشان نمیدهند.
امروز این کشور با وجود تعداد زیاد پناهندگان، قدرت سوم اقتصاد دنیا است و در صنایع مختلف حرفها برای گفتن دارد، جالب است بدانید نخستین مجله جهان در سال ۱۶۶۳ در آلمان منتشر شد که این کار در توسعه اجتماعی و فرهنگی و اهمیت دادن به فرهنگ مکتوب قابل توجه است.
در سال 2013 این کشور به عنوان دومین دارندهی رستورانهای ستارهدار در سراسر جهان شهرت یافت، از معروفترین غذاهایشان شنیستل، بلک فارست، پرتزل، اشپاتزل، سالاد و پنکیک سیب زمینی، سوسیس، کرم وانیل و... میتوان نام برد.
همه شهرهای آلمان مملو از فروشگاهها و دکههای مواد غذایی متنوع است و هر نوع خوراکی که تصورش را بکنید در آنجا پیدا میشود، به خصوص انواع سوسیس، کالباس، غذاهای همراه با سیب زمینی که معمولا به جای برنج در رژیم غذایی آنها قرار دارد و گفته میشد که یادگار دوران هیتلر است و صدها نوع نان، شیرینی و...
این کشور یکی از بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان سوسیس در سراسر جهان است، حدود 1500 نوع سوسیس در این کشور تولید میشود، 600 گونهی اصلی از نانهای معمولی و 1200 نوع از نانهای پیچ کلوچه با طعمهای گوناگون و... تولید میشود که با گشت و گذار در شهرهای این کشور، مراتب را تأیید خواهید کرد.
در فاصلهای کوتاه میان ناهار و شام با نوشیدن قهوه به همراه یک تکه کیک لذت خواهید برد و در بیشتر خیابانها کافههایی بدین منظور پیش بینی شده است، مردم در رستورانها و مکانهای عمومی به آرامی صحبت میکردند به چشمان هم مستقیم نگاه میکنند، گاهی که ما به سبک خودمان شوخی و سخنی میگفتیم با لبخند توجه شان جلب میشد، رعایت حریم شخصی دیگران بسیار اهمیت دارد.
دیده میشد بیشتر مردم با آرامش و صبوری و مزه مزه کردن، نوشیدنی و غذای خود را میخورند، روزهای ویژهای مثل جشن تولد و جشنهای دیگر مردم آلمان یکدیگر را به نوشیدن قهوه دعوت میکنند و چقدر خوشحالند، متأسفانه برخی از ما برای برگزاری یک مهمانی، روزها و ساعتها را با استرس، و نگرانی پشت سر میگذاریم و وقت ما گرفته میشود و بعد از کلی هزینه، گاهی لذت کافی را از یک دورهمی ساده نمیبریم! و سؤالات زیادی از خود میکنیم، آیا همه چیز خوب بود!؟ آیا میهمانان راضی بودند!؟ و... غافل از این که قرار بود با این میهمانی، دوستان و اقوام ضمن دیدار، شادمان باشیم!
یکی از برنامههای ما، قدم زدن در فروشگاهها بود که با توجه به اینکه همسرم همراهم بود، پایه ثابت دیدار از هر شهر بود که با همراهی میزبانان از برندهای مختلف دیدن کردیم، فروشگاهها بسیار بزرگ، تمیز و مهمتر از همه برخورد احترام آمیز کارکنان آن نظر را جلب میکرد، خیلی از برندهای معروف دنیا مثل: آدیداس، پوما، ریبوک، راک پورت و... و معروف ترین برندهای دنیا در زمینه محصولات ورزشی مربوط به این کشور است، همچنین آلمان در صدر فهرست دنیا در شکلات سازی و شکلات خوری! است، مثلا به هنگام دیدار دو دوست چندین بار دیدم به هم شکلات هدیه میدهند و چقدر از گرفتن هدیه خوشحال میشوند و ابراز احساسات میکنند. شکلات مرسی که در ایران استفاده میشود، مربوط به این کشور است و خلاصه از ارزان ترین سوغات است، هر چند در خصوص «شکلات» سوئیس شهره است، اما آلمانیها هم حرفهایی برای گفتن دارند!
در طی مسیر شهرهای آلمان، در بزرگراهها با امکانات کامل ایمنی و دقت رانندگان مواجه شدیم، همه چیز تحت کنتترل و بر مدار نظم و مهمتر از آن کمترین آمار تصادف و تلفات جادهای! (با اینکه در برخی از اتوبانها محدودیت سرعت هم وجود ندارد.) یک نکته مهم اینکه همیشه باید مراقب باک بنزین بود، در واقع قانونی نیست که در بزرگراههای آلمان، سوخت خودرو تمام شود!
در آلمان پس از پایان جنگ جهانی دوم برقراری روابط نزدیکتر میان شهرهای مختلف، به عنوان راهی برای تثبیت و تحکیم دوستی و صلح در سراسر اروپا مورد توجه جدی مدیران شهری قرار گرفت. در این میان برقراری رابطه خواهر خواندگی میان شهرهای مختلف از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است، چرا که از این طریق میتوان شهروندان شهرهای مختلف را با هم در ارتباطی مستقیم قرار داده و به درک متقابل میان آنها و استفاده از نتایج مثبت این ارتباطات، کمک کرد.
پس از گذر از مرز سوئیس و دیدار شهرها و روستاهای زیبای آلمان، نخستین توقفمان در شهر نام آشنای «فرایبورگ» بود.
فرایبورگ
فرایبورگ (Freiburg im Breisgau) شهری است در جنوبغربی آلمان، ایالت بادن – ووتمبرگ و حاشیة جنوبغربی جنگ سیاه (Schwarzwald) و نزدیک رودخانه راین واقع شده است و هم مرز با دو کشور فرانسه و سوئیس است. این شهر با ۲۰۵ هزار نفر جمعیت یکی از گرمترین و پرآفتابترین شهرهای آلمان است. در طول جنگ جهانی دوم، ۸۰٪ شهر در اثر حملات و بمببارانها نابود شده بود، ولی پس از خاتمة جنگ، به همت مردم و مدیران مسئول بیشتر ویرانهها دوباره مشابه مدل تاریخی شهر بازسازی شد، این شهر هنوز نمای قدیمی خود را حفظ کرده، از انرژهای پاک نهایت استفاده را برده و تا حدود زیادی از صنعتی شدن به دور مانده است و امروز در آلمان دارای شهرت زیادی برای شرایط خوب زندگی میباشد.
«فرایبورگ» برایمان نامی آشنا بود با توجه به عقد خواهر خواندگی با شهر اصفهان به همت دکتر محمد صلواتی در دوره شهرداری وقت اصفهان مهندس جوادی و دکتر «رولف بومه» شهردار سابق فرایبورگ، مقدمات این آشنایی و پیمان خواهرخواندگی در 6 آبان ماه سال 1379 بسته شد و اصفهان نخستین خواهرخوانده مسلمان شهر فرایبورگ شد، در همین راستا در این شهر خیابانی به نام خیابان «اصفهان» نامگذاری شده است و نشان شهر اصفهان در پیاده رو کنار شهرداری فرایبورگ حک شده است که رفتن کنار این نشان برای ما که در این شهر بودیم حس اطمینان جاری کرد که گویا اینجا خیلی غریب هم نیستیم. برقراری رابطه خواهر خواندگی میان فرایبورگ و اصفهان اولین خواهر خواندگی میان یک شهر آلمانی و یک شهر ایرانی محسوب میشود.
قابل ذکر است خواهرخواندگی پیوند و اتحاد بین شهروندان دو شهری است که دارای منافع مشترک هستند. مفاد این قراردادها موضوعات فرهنگی اقتصادی و بازرگانی و ورزشی را شامل میشود در ادبیات اروپایی خواهرخواندگی به شهرهای دوقلو یا همسان هم گفته میشوند، علت بکارگیری واژه خواهرخواندگی به این اعتبار است که در بیشتر زبانهای دنیا واژه شهر، مونث است.
معمولاً دو شهر برای خواهر خواندگی باید دارای تشابهاتی باشند، مثلاً دو شهر تاریخی، دو شهر علمی یا دو شهر دانشگاهی و یا حتی دو سمبل مشترک داشته باشند که این انگیزه را ایجاد کند. رونق و رواج گردشگری بین دو شهر خواهرخوانده و نامگذاری متقابل نام خیابانهایی به نام شهر خواهر خوانده از جمله نتایج اعلام خواهرخواندگی شهرها است که این مهم در آلمان بسیار با اهمیت بوده است زیرا در این کشور پس از تنشها و جنگها این اقدام بسیار لازم و ضروری بود.
بر اساس این خواهرخواندگی، شهرداری و دانشگاههای دو شهر همکاری دارند و طی چند نوبت تبادل دانشجو و استاد داشتهاند، همچنین گروههایی از مدیران شهری، هنرمندان در قالب کارگروهها هم در اصفهان و هم در فرایبورگ سفر داشتهاند.
در همین راستا همکاریهایی در حوزه شهری، جامعهشناسی، فلسفه و انرژیهای نوین و... بوده است، همچنین ارتباطات اقتصادی اصفهان پروژههایی را در این شهر بر عهده گرفته است. نوسازی و تجهیز سیستم حمل و نقل عمومی، استفاده از انرژی خورشیدی، ارتباطات علمی و دانشگاهی، احداث باغ فرایبورگ در اصفهان، برگزاری تورهای مسافرتی به شهرهای خواهر خوانده، اعطای بورس های تحصیلی و فراهم آوردن امکانات اقامتی برای میهمانانی است که از شهرهای خواهر خوانده می آیند و.... اگر تغییر مدیریتها و بوروکراسیها اجازه دهد در حال انجام است و حتما اثرات خوبی داشته است.
همچنین مرکزی تحت عنوان مرکز خواهر خواندههای فرایبورگ در این شهر وجود دارد که وظیفه آن دادن اطلاعاتی درباره هر کدام از خواهر خواندههای فرایبورگ به علاقمندان است.
دکتر محمد گفتند به تازگی از حوزه علمیه اصفهان تعدادی برای بازدید از این شهر حضور داشتهاند، فکر میکنم بیش از این که شهروندان اصفهانی، فرایبورگ را بشناسند، فرایبورگیها با اصفهان آشنا هستند و وقایع را در روزنامههایشان درج میکنند و همچنان انتشار روزنامه و مجله جایگاه خوبی در این شهر دارد.
از جمله ویژگیهای منحصر به فرد فرایبورگ این است که این شهر هم جلوههایی از یک شهر بزرگ جهانی و هم نمادهایی از شهرهای کوچک قدیمی را دارد. آب و هوای خوب و مناظر زیبا از ویژگیهای این شهر میباشد. و دوچرخه و و دوچرخه سواری جایگاه ویژهای دارد.
دکتر محمد از انبار منزلشان دو دستگاه دوچرخه آورد که پس از رفع عیوبی کوچک، وسیله خوبی بود تا به اتفاق همسرم بخشی از شهر فرایبورگ و رودخانه و مزارع را از نزدیک ببینیم.
در روزهایی که ما در این شهر مینیاتوری زیبا بودیم، نمایشگاهی از آثار خواهرخواندههای شهر فرایبورگ در میدان کوچک مجاور ساختمان شهرداری برگزار میشد، که بسیار جالب و متنوع بود، و در غرفه کشورها به معرفی صنایع دستی، خوراک، فرهنگ و حتی موسیقی و دیگر هنرها پرداخته شده بود، همزمان مراسمی در حاشیه این نمایشگاه، با گذاشتن تعدادی صندلی و ایجاد یک سن و حضور شهروندان و میهمانان این شهر، با حضور هنرمندان شهرهای خواهرخوانده در زمینه موسیقی، هنرهای ورزشی، معرفی شهر و کشور، استفاده از لباسهای سنتی و پذیرایی، اجرا میشد که بسیار دیدنی بود، به نوعی در این میدان کوچک احساس میکردیم از چندین شهرِ کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکایی مهمی چون: بزانسون در فرانسه، اینسبروک در اتریش، پاد در ایتالیا و گیلدفورد، و مدیسون در ایالات متحده آمریکا و لویولمبرگ در اوکراین، ماتسویاما در ژاپن و اصفهان در ایران و... دیدن و با فرهنگ و آداب و رسومشان در حد امکان آشنا شدهاید، این روز، یکی از بهترین و بیادماندنیترین روزهای سفر ما محسوب میشد، در غرفة چینیها و کرهایها محبتها دیدیم و هدایایی گرفتیم و این یکی از اهداف خواهرخواندگی است. بدون شک چنین اقداماتی تأثیر انکار ناپذیری در تحکیم روابط دوستانه میان جهانیان بر جای خواهد گذارد.
متأسفانه شهرداری اصفهان تیمی را اعزام نکرده بود، لذا هنرمندی حضور نداشت، نمیدانم شاید به خاطر بوروکراسیهای مرسوم اداری یا اینکه چه کسی را بفرستیم، نفرستیم! این امر محقق نشده بود، اما غرفه اصفهان به همت انجمن خواهرخواندهها برپا شده بود و یک آلمانی و یک مصری با نظارت دکتر محمد صلواتی اداره آن را به عهده داشتند و تعداد زیادی از مراجعان محو تصاویر میدان نقش جهان و مساجد اصفهان بودند و البته با چای و نبات استکانی هم پذیرایی میکردند، بازدیدکنندگان با رغبت مبلغی به صندوق میانداختند و چای خوشمزه را نوش جان میکردند، استقبال خوبی از غرفه اصفهان به عمل آمده بود، نهایتا در آن شرایط که هیچ هنرمندی از اصفهان هنرخیز اعزام نشده بود، پس از معرفی شهر اصفهان توسط دکتر صلواتی به زبان انگلیسی و آلمانی، ایشان از من خواستند که فکری بکنم و حالا که از اصفهان آمدهام هنری اجرا کنم! کمتر از یک ربع متنی را تمرین و با صدای نه چندان موزون! آواز و ترانهای را از اصفهان خواندم، که دیدم بیشتر مردم در حال فیلم برداری هستند، خیلی از آن خواندن استقبال شد، شاید هم به خاطر این بود که معنی آن را متوجه نمیشدند!
خلاصه برپایی این قبیل نمایشگاهها در سه حوزه «گردشگری رویداد محور»، «اقتصاد تجربه» و معرفی و رونق «گردشگری» بسیار موثر خواهد بود، دیدم که حتی برخی غرفهها برای صرفه جویی در هزینهها از دانشجویان فرایبورگ برای برخی امور و کارهایشان استفاده میکردند و چقدر این دانشجویان پاکیزه و منضبط وظایف محوله را به خوبی به انجام میرساندند.
فرایبورگ دارای یکی از قدیمیترین دانشگاههای اروپاست لذا با تراکم زیاد دانشجو مواجه است، این شهر در آلمان به شهر توریستی - دانشجویی شهره است و زندگی آنها بسیار جالب و پرهیجان است، سطح شهر، فروشگاهها، کافهها و مراکز تفریحی، مملو از دانشجویان است، شمار دانشجویان نسبت به جمعیت شهر بالاست، و بیشتر دانشجویان در کارهای شهر در رشتههای مختلف مشارکت دارند، همچنین دانشگاه فرایبورگ در میان دانشجویان خارجی از محبوبیت خاصی برخوردار است.
کلیسای معروف واقع در مرکز شهر که به آن «مونستر» میگویند، کلیسایی کاتولیک است که از سال ۱۸۲۷محل اقامت اسقف اعظم کاتولیک بوده است، با ارتفاعی بالغ بر ۱۱۶ متر از سطح زمین، بلندترین ساختمان شهر میباشد. با وجود آن که چند برج کلیسای دیگر از همان نوع در قرون وسطی ساخته شدهاند، ولی از برج این کلیسا به عنوان زیباترین برج دوران مسیحیت یاد کرده میشود، در روزهای اقامت در فرایبورگ چندین نوبت به این کلیسا رفتیم، فضای بسیار زیبا و انرژی بخشی داشت که در گوشهای شمعهایی روشن بود، مسیحیها هم نذر و نیاز دارند و از طریق کلیسا نذور خود را ادا میکنند، یک نفر را دیدم که استغاثه، ناله و دعا میکرد و خدا را صدا میزد، به خصوص در کلیسای کلن از این صحنهها بسیار دیده میشد، در حین بازدید به این فکر میکردم که اگر من هم در این کشور به دنیا آمده بودم، حتما یک مسیحی بودم! آیا از ادیان دیگر تحقیق میکردم؟ طبیعتا معمولا دینها ارثی هستند نه تحقیقی، حال اگر والدین یهودی، زرتشتی، مسیحی یا مسلمان باشند فرزندان به همان دین گرایش دارند، ولی باید این اصل را دانست که محور همة ادیان «انسانیت و راستگویی» است.
امروزه بیش از نیمى از مسیحیان جهان پیرو کلیساى کاتولیک، حدود 30% تابع کلیساى پروتستان و 15% پیرو کلیساى ارتدکس هستند. کشورهاى آلمان، هلند، فرانسه، نروژ، سوئد، دانمارک، فنلاند، سوییس، آمریکا، کانادا، نیوزیلند، استرالیا و آفریقاى جنوبى از کشورهایى هستند که پروتستان در آن جا طرفداران بیشترى دارد، در حال حاضر تمام گرایش هاى پروتستانى به آمریکا راه یافتهاند و این کشور از مهم ترین مراکز پروتستان به شمار مى آید.
در محوطه بیرونی کلیسا هر روز بازاری تشکیل میشود که محصولات مختلف به خصوص میوه و سبزیجات و انواع نان را به طور مستقیم عرضه میکنند، حتی کشاورزان بدون واسطه محصولات خود را به فروش میرسانند، با سکوت و احترام متقابل فروشنده و خریدار با یکدیگر مرتبط بودند.
آقای دکتر صلواتی ضمن معرفی کامل شهر، نقشهای از شهر به ما دادند و برخی مراکز از جمله کلیسا، شهرداری و دانشگاه را با ما همراهی کردند، پس از آن ما در بافت قدیمی بازدید خودمان را آغاز کردیم، و با امنیت بر روی سنگفرش های مسطح که احساس خوبی را متبادر میکرد، قدم می زدیم. فرایبورگ یکی از اولین شهرهایی بود که در دهه ۱۹۷۰ میلادی ساخت پیادهرو خیابانی را در منطقه مرکزی شهر آغاز کرد؛ جایی که خودروها اجازه عبور و مرور ندارند. برای تردد در سطح شهر میتوان به راحتی از دوچرخه استفاده کرد، خیابان اصلی شهر در همان بخش قدیمی سنگ فرش شده و ریلهای تراموا هم در این خیابان سنگ فرش شده عبور میکند و قطارها و اتوبوس های شهری مرتب در حال تردد هستند، سنگفرشها مسطح و برای پیادهروی مناسب بود، با خود فکر میکردم چرا در بیشتر سنگفرشهایی که در نقاط مختلف ایران اجرا میشود، کف پا به خاطر پستی بلندی سنگها، اذیت میشود، نمونه منطقه جلفا در اصفهان خودمان، اگر چهارباغ که در بخشی از آن عبور خودرو متوقف شده، میشد از این سنگهای مسطح و مناسب پیادهروی استفاده کنند، بسیار خوب بود.
فرایبورگ دارای موزههای بزرگ، ارکستر بین المللی و تالار برگزاری مراسم هنرهای فاخر، تئاتر، موسیقی میباشد که عنصر جدانشدنی این شهر هستند. در این شهر، موسیقی در خیابانها و تالارهای موسیقی شنیده میشود و یکی از تفریحات ما در این شهر شنیدن موسیقی خیابانی بود که در ایجاد فضای پویا و آرامش بخش در شهر خیلی موثر بود، علاوه براین درآمدی هم برای هنرمندان داشت.
در فرایبورگ جویهای آب سنگی باریک (به عرض حدود 30 سانتیمتر و عمق حدود 10 تا 15 سانتیمتر) ایجاد شده که آب را در خیابانهای بافت قدیم شهر روان میکند، این جویها از طریق سدبندهایی از رودهای بزرگ ورودی شهر منشعب و تقسیم بندی میشود، سرشاخههای آن ما را به یاد مادیهای اصفهان میانداخت، به نوعی این جویها نماد شهر فرایبورگ محسوب میشوند که از بافت قدیمی و به قولی کوچه پس کوچهها شهر عبور میکنند و نیمی از آن از زیر زمین میگذرند، گفته میشد احداث آن به قرون وسطی باز میگردد و حدود 15 کیلومتر طول دارد.
در پایان شب و تا نیمه شب و حتی ساعات اولیه بامداد، جمعیت زیادی از جوانترها در کنار آن مینشینند و صحبت میکنند، نوشیدنی مینوشند، برخی پای خود را داخل جوی آب خنک میگذارند و لحظات شاد و مفرحی را سپری میکنند و هیچ مزاحمتی برای دیگران فراهم نمیکنند.
یکی از بازدیدهای ما دانشگاه فرایبورگ بود که دانشگاه قدیمی و معتبر آلمان است (تاسیس سال ۱۴۵۷ میلادی) به راحتی از همه قسمتهای دانشگاه از کتابخانه و کلاس ها بازدید کردیم، این دانشگاه در سال 2007 به عنوان دانشگاه برتر آلمان انتخاب شده، مارتین هایدگر فیلسوف معاصر نیز در این دانشگاه به تحصیل و تدریس پرداختهاست که در کنار سنگ بنای او، عکسی به یادگار گرفتیم.
همانگونه که اشاره شد در طول سفر ما هوا گرم بود، خانهها هم که فاقد کولر و لوازم خنک کننده است، خوشبختانه در منزل دکتر محمد پنکه وجود داشت، این چند روزی که ما آنجا بودیم گرمترین روزهای خود را سپری میکرد هر چند گفته میشد موقت است و با بارش یک باران هوا دوباره معتدل و خنک میشود، اما آن هنگام دما به 30 تا 35 درجه رسیده بود.
با همسرم مریم یک بعدازظهر را اختصاص به پیادهروی و دوچرخه سواری دادیم، خانم ساعتها از امنیت و آرامشش در حضور در خیابانها به هنگام پیادهروی و دوچرخه سواری بود، به باغ کوچک دکتر محمد رفتیم درختان متنوع میوه را آبیاری کردیم و آنگاه تا نزدیک دامنه کوه با دوچرخه رفتیم در طول مسیر در پارکها و ورزشگاهها جوانان با نشاط، مشغول ورزش و بازی بودند. در واقع میتوان مدعی شد فرایبورگ شهری ورزشی هم هست، هر شخصی که به دنبال تمرینات فیزیکی و بدنی (جسمانی) باشد ورزش مورد علاقهاش را در آنجا خواهد یافت. ورزشهای آبی روی دریاچه مصنوعی فرایبورگ، مکانهای پیادهروی و در زمستان اسکی...، هر شخصی میتواند برنامه ورزشی مورد علاقه خویش را انجام دهد.
از هر سوی شهر که میرفتیم، حتی دامنه کوه، مسیرهای مخصوص عابران پیاده مشخص بود، مسیرهای دوچرخه کاملا ایمن، در این شهر، بوستانهای متعدد، جنگلها، دشتها، کوهها، باغها و تپهها پاکیزگی و تصفیه هوا را در تمامی اوقات سال تامین مینمایند.
در واقع آلمانیها را میتوان از ورزشی و طبیعت دوستترین مردم دنیا دانست. مردم این شهر با اعتراض گسترده خود مانع ساخت یک نیروگاه هستهای در 30 کیلومتری این شهر منطقه «ویل» شدهاند و برنامه ساخت این نیروگاه را با مقاومت مدنی هماهنگ در سال 1970 شکل گرفت و نهایتا مردم پیروز شدند و ساخت نیروگاه در سال 1975 متوقف شد، از آن پس مردم نسبت به جایگاه حفظ محیط زیست و استفاده از انرژیهای تمیز نو دقت نظر ویژهای به خرج دادند و شبکه بزرگی از سازمانها، موسسههای تحقیقاتی و تجاری ایجاد شدند، امروزه فرایبورگ را به معروفترین شهر خورشیدی اروپا و پایتخت اکولوژیک آلمان تبدیل کردهاست که دیدار از خانههایی با انرژی پاک کاملا در اطراف شهر پیداست. در منطقهای از شهر فرایبورگ که سابقاً پایگاه نظامی فرانسویها بود امروزه ۲۰۰۰ «خانۀ مهربان با محیط زیست» با معماری سبز وجود دارد.(خانههایی که کمترین آسیب را به محیط زیست میرساند، از انرژی خورشیدی استفاده میکنند، اتاقها حداقل اتلاف انرژی را دارد و...) بخشی از این خانهها زیرمجموعه پروژهای با عنوان دهکده خورشیدی هستند. تمامی خانههای این دهکده مجهز به سلولهای خورشیدی بر روی سقف خود هستند و این جامعه کوچک تمامی انرژی الکتریکی خود را از طریق همین سلولهایی که بر روی سقف خانهها نصب شدهاند تهیه میکند این شهر در این زمینه قرار بود همکاریهایی با اصفهان داشته باشد.
کوههای فرایبورگ با داشتن ۱۲۸۴ متر ارتفاع، توسط جاده یا توسط تله کابین در دسترس میباشد که ما هم مختصر خوراکی آماده کردیم و با تله کابین به دامنه «جنگل سیاه» رفتیم و ساعتها پیاده روی کردیم و شهر مینیاتوری زیبا را از ارتفاعات مشاهده کردیم، البته دوربینهایی هم تعبیه شده که با انداختن سکه میتوان از طریق آن بخش های مختلف شهر را در بافت قدیم و جدید، رصد کرد، در طول مسیر که با تابلوهای کوچکی به گردشگران راهنمایی میکرد، اردو و گشت و گذار دانش آموزان شهر را در گوشه گوشه طبیعت و دامنه کوه دیدیم که بسیار مرتب و منظم مشغول بازی و تفریح بودند و انصافا در پاکیزگی محیط همه خود را مسئول میدانستند، در واقع جنگل سیاه که موفق شدیم دو مرتبه از آن بازدید کنیم (به آلمانی شوارتز-والد) یک رشتهکوه جنگلی در ایالت بادن-وورتمبرگ در جنوب غربی آلمان است، محدوده جنگل سیاه از سوی جنوب و غرب، دره راین است. نام جنگل سیاه به خاطر رنگ سبز تیره در چشماندازهای آن است که از رویش درختان کاج فراوان در این جنگل پدید آمده است، «کیک جنگل سیاه» نیز از نام این منطقه ریشه گرفته است.
شهرهای فرایبورگ و بادن بادن از نقاط پربازدید گردشگران در حاشیه غربی جنگل سیاه هستند، از جاذبههای معروف فرهنگ عامیانه جنگل سیاه، ساعت کوکو و کیک جنگل سیاه است. موزهای روباز فوگتسباورنهوفه زندگی کشاورزان منطقه در سدههای ۱۶ و ۱۷ را به نمایش گذارده است، همچین موزه ساعت آلمان، واقع در فورتوانگن تاریخ صنعت ساعتسازی را نمایش میدهد.
خلاصه اینکه فرایبورگ تلفیقی از زندگی مدرن و زندگی کلاسیک است. جذابیتهای خاص فرایبورگ باعث شده است که هر سال میلیونها توریست از نقاط مختلف آلمان و جهان برای بازدید از این شهر زیبا به فرایبورگ سفر کنند.
قرار بود به شهر «مانهایم» هم سفری یک روزه داشته باشیم که دوست عزیزمان در مانهایم هم به میزبانان در کارلسروهه ملحق شد و ما برای دیدار آنها به این شهر سفر کردیم.
با استقبال خانواده محترم صلواتی و مشایعت تا ترمینال، از طریق اتوبوس بین شهری به شهر کارلسروهه حرکت کردیم، بر اساس تجربه قبلی این بار زودتر خود را به ایستگاه رساندیم که با خانم در کنار هم بنشینیم که با حضور به موقع، این امر میسر شد، در طول مسیر حدود 140 کیلومتری، بیشتر مسافران که جوانان دانشجو بودند مطالعه میکردند، این نشان میدهد از اهداف کشورهای غربی و اخیرا کشورهای تازه توسعه یافته، این است که از طریق «فرهنگ کتابخوانی» است که جامعه پویایی و تبلور پیدا میکند.
و من در سکوت همانگونه که محو زیباییهای مسیر بودم، به یک هفته اقامت در فرایبورگ میاندیشیدم که انسان با توانایی که خداوند به او داده چقدر میتواند باانگیزه، مؤثر، شاد و بانشاط باشد، عشق بورزد، برای هم نوع و محیط زیستش مفید باشد، هدفی را ترسیم کند و بر اساس آن و با به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، در هدایت و کنترل و بهتر شدن جامعهاش تلاش کند و دوران زندگی و بازنشستگی را با وجدانی پاک و آرام از عملکرد خوبش سپری کند و لذت ببرد.
کارلسروهه به آلمانی: (Karlsruhe)
ابتدا قرار بود به شهر «مانهایم» برویم که میزبانمان به شهر «کارلسروهه» نزد دیگر دوستان رفت تا در این شهر گردهم آییم، لذا سفر ما به آن شهر صنعتی منتفی شد، مانهایم از شهرهای صنعتی آلمان است که در دوره نازیها هم به همین جهت شهره بود، شهری که کارل بنز، اولین اتومبیل خود را در سال 1885 در این شهر اختراع و تکمیل کرد.
و اما کارلسروهه، شهری در جنوب غربی کشور آلمان، در کنار مرز آلمان- فرانسه، با جمعیتی در حدود 290هزار نفر است، این شهر پس از «اشتوتگارت» و «مانهایم» سومین شهر بزرگ ایالت بادن – وورتمبرگ است. کارلسروهه در سال۱۷۱۵ به عنوان کاخ کارلسروهه بنا شد، زمانی که آلمان به صورت شهرهای ایالتی و شاهزاده نشین اداره میشد، شهری که اطراف آن را قلعه دربرگرفته است بعدها محل دو دادگاه عالی آلمان شد، دادگاه قانون اساسی فدرال آلمان که تصمیمات گرفته شده در این دادگاه قدرتی برابر قانون را در بسیاری از موقعیتها دارد و دادگاه فدرال دادگستری آلمان که عالیترین دادگاه تجدید نظر در زمینۀ حقوق مدنی و حقوق کیفری آلمان است، بنابراین کارلسروهه خانۀ عدالت آلمان در نظر گرفته میشود، نقشی که تا قبل از سال ۱۹۴۵ شهر «لایپزیگ» بر عهده داشت.
در همان بدو ورود پس از اینکه بانو سیما صلواتی، دخترعمویم و فرزندانش در پایانه به استقبالمان آمدند در میان پارکی بزرگ، از دادگاه فدرال آلمان بازدید کردیم، حضور پلیس با فرمی زیبا و حرکت منظم در این پارک ملموس بود، به هنگام عبور آنها با مهربانی به ما سلام میدادند، پسر عمویم پیام همسر سیما، هم به ما ملحق شد در کافهای قهوه و بستنی خوردیم و آقای پیام توضیحات کاملی در خصوص خانة عدالت ارائه داد، جالب بود که در این کشور تمام مکانهای مهم در پایتخت متمرکز نشده بود، پیام که خودش در شهر کارلسروهه معلم است از وضعیت معلمان برایمان سخن گفت، او از «شکاف نسلی» در میان معلمان و دانش آموزان در کلاسهایش خاطراتی تعریف کرد، دقیقا مواردی را که به نوعی در ایران هم مشاهده میکنیم، اما آنها در برخورد با نسل جدیدِ عجول و جسور و البته هوشیار، بسیار با دقت و ملاحظه و علمی برخورد میکنند، او همچنین در خصوص برخی اعتراضات صنفی معلمان در آلمان برایمان گفت و اضافه کرد جایگاه معلمی بسیار رفیع است و ما کاری بسیار حساس انجام میدهیم، لذا با توجه به اینکه شرایط خوبی نسبت به دیگر اصناف داریم، اما مدعی هستیم که این درآمد در مقابل خدمات ما برای ساختن آلمان فردا، کم است.
دقایقی با فرزندان دختر عمو و پسرعمویم زوجی که میزبانمان بودند، بازی کردیم، کودکان که حضور ما بسیار خوشحالشان کرده بود و یاد و خاطره اصفهان و پدربزرگشان افتاده بودند به سبک ایرانی و پر سرو صدا، گرگم به هوا و قایم باشک بازی کردیم، بچههای نمکی و بور و زاغ آلمانی هم با تعجب و آرام آرام در بازی به ما پیوستند و بی ریا و کودکانه میدویدند، واقعا کودکان مرزهای بزرگترها برایشان بیاهمیت است و چه پاک و بی آلایش هستند، ابتدا والدینشان با تردید تعجب نگاهم میکردند اما وقتی شادی و نشاط بچهها را دیدن رفتنشان را، برای شادی بیشتر فرزندانشان به تأخیر انداختند، آنها با زبان آلمان با من صحبت میکردند و من هم با فارسی پاسخشان را میدادم و هر دو متوجه میشدیم چه میگوییم! هرچند در صدد بودم که به سبک عاطفه ایرانیها بچهها را بچلانم و ببوسم، که این موضوع در آنجا مرسوم و خوشایند نیست، و والدین احتمالا موضع میگیرند، حتی عکس گرفتن هم از بچهها بدون اجازه بزرگترهایشان پسندیده نبود، خلاصه محوطه را شلوغ کردیم که همسرم مرا به نشستن و آرامش دعوت کرد که پذیرفتم! و نفس زنان نشستم!
در گشت و گذاری در خیابانهای اطراف مشاهده شد پروژههایی با محوریت حمل و نقل در حال اجراست به نوعی در انجام اقدامات عمرانی با پوششی که داده بودند اختلالی در آمد و شد و مزاحمت برای مردم ایجاد نکرده بود و از نظر ظاهری مرتب و نخالهای دیده نمیشد، همان موقع عملیات احداث مترو در این شهر در شرف احداث بود، آن چه آلمانیها از هر چیز برایشان مهمتر است ایجاد و تسهیل در امر «حمل و نقل عمومی» است. در ادامه از فروشگاهی در مرکز شهر دیدن کردیم که در بام آپارتمان (طبقه 10) یک ساحل شنی به همراه درختان نخل را شبیهسازی کرده بودند و مردم برای خوردن غذا، چای و قهوه، استراحت و گفتگو به آن رستوران مراجعه میکردند، این فضا در وسط شهر فوق العاده جالب بود.
صبح روز بعد، پس از صرف صبحانه مفصل و باسلیقه بانو سیما، از بازار روز کنار منزل میزبانمان که اجناس دست دوم که توسط مردم عرضه میشد و فروشنده و خریدار هر دو راضی بودند و نیازهای خود را تأمین میکردند، دیدار داشتیم، در بیشتر شهرهای قاره سبز این روزبازارها با نظم و ترتیب برپا و پایان روز جمع میشود و این یک فرهنگ خوب و جا افتاده است، قیمتها بسیار مناسب بود که میخواستم یک جفت شمعدان خریداری کنم که متوجه شدم برای بازگشت محدودیت وزن چمدانها را داریم، لذا منصرف شدم.
سپس در جشن بندر شرکت کردیم، ظاهرا در سال یک روز به منظور آشنایی خانوادهها و فرزندانشان از انجام فعالیتها، به بازدید از این بندر اختصاص میدهند و برای همه گروههای سنی برنامههای متنوع و رایگان اجرا میکنند، ما از طریق بالابر بندر، صعود کردیم که کل محوطه قابل مشاهده بود، در پایان تنها مبلغی در صندوقی که برای خیریه تدارک دیده شده بود انداختیم، همچنین از غذاهای محلی در بوفههای ثابت و سیار بندر میل کردیم، از جمله برگزاری جُنگ و جشن و شادی و پایکوبی، بازسازی کشتی دزدان دریایی، اجرای موسیقی، برنامه ویژه کودکان و... یک روز خوب را برای همه ما به ارمغان داشت.
به خاطر شباهت چشماندازی که این شهر با پایتخت ایالت متحده آمریکا دارد برخی بر این باورند که کارلسروهه مدلی برای «واشینگتندیسی» بوده است، هر دو شهر دارای مرکز هستند (کاخ در کارلسروهه و ساختمان کاپیتول در واشینگتن) که از جلوی ساختمان خیابانهای اصلی شهر همانند پرتوهای خورشید انشعاب پیدا میکنند. شاید به خاطر این است که طراح شهر واشینگتن، طرح شهر کارلسروهه را به عنوان الهام بخش مدل خود استفاده کرده است.
پیام ما را به ایستگاه قطار رساند، از او و خانواده صمیمیش تشکر و سپاسگزاری کردیم، از طریق قطار سریعالسیر به طرف شمال آلمان و شهر «دورتموند» حرکت کردیم، الحق یکی از زیباترین مسیرهای داخل آلمان فاصله دو شهر کارلسروهه و دورتموند است که زیباییهای آن چونان یک کارت پستال متحرک از دیدگان میگذشت و در ذهنمان حک میشد، به خصوص عظمت جنگلهای سرسبز در حاشیه رودخانه راین، روستاها، شهرها و کلیساهای میان راه و... یکی از زیباترین صحنهها را برایمان مجسم میساخت.
ادامه دارد